متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

متین و مهبد

کلک های مامان

  سلام گل پسر مامان پسرکم توی خیلی شیطون شدی و من برای هر کاری باید کلی مقدمه چینی کنم تا اون مورد رو انجام بدی برای خوابیدنت باید برات داستان بخونم اگه خوابت نبرد باید دوستت آقا فیله رو بیارم پیشت تا بخوابی ،     هی باید به درخواست شما بهت آب بدم و بعدش تندی ببرمت دستشویی تا که افتخار به خوابیدن بدی برای غذا خوردن که مکافات داریم هی باید صدات کنم و اگه ازت کمک بخوام برای چیدن سفره شاید بعدش با ما غذا بخوری اگه نه که برات غذاهاتو تزئین می کنم خیلی وارد نیستم توی این کار ولی تمام سعیمو می کنم عکسشم برات می زارم که ببینی چه مامان هنرمندی داری البته مبتدی.... بعدا هم کارشناس می شم نگران نباش ...
7 مهر 1390

فرهنگ لغت3

  سلام جیگرم این سری سوم لغت هایی هست که با شیرین زبونی زیاد می گی فقط فرقش با سریهای قبل اینه که اون لغات رو بلد نبودی و اشتباه می گفتی ولی این سری، لغت هاییه که بلدی ولی از روی شیطونی اشتباه می گی   خال = خاله                                باضا = بابا رضا دوچخ = دوچرخه                         مظمم = منظم بابینچین = داوی...
7 مهر 1390

بابا و میتن جونش

می دونی پسرم بابا تو رو خیلی دوست داره واسه همین میره سر کار و برای همین خیلی خسته می شه و قتی که به خونه برمی گرده نمی تونه همون موقع باهات بازی کنه از این بابت خودش خیلی ناراحت و همیشه در اولین فرصت میاد و کنار تو می مونه و با هم بازی میکنید تو بابایی رو خیلی دوست داری واسه همین وقتی میای پیشش با یه بوس حالی به حالش می کنی بابا هم قند توی دلش آب میشه و یه لبخند پیروزمنداه روی لباش می شیه . امروز برعکس روزای دیگه وقتی که از سرکار اومد درست بعد از عوض کردن لباساش و به قول تو پوشیدن لباسای خونگیش اومد و کنار تو نشست و باهات نقاشی کرد . می شد به وضوح خوشحالی رو توی صورت تو بابا جونت دید . با این کارش کلی بهت حال داد و بهت اینجوری گفت که همیشه...
7 مهر 1390

لبخند ها

پسرم تو همیشه خنده رو هستی و برای همین عکسای خوشحالت خیلی بیشتر از عسکهای غمگینت  هر دو چهرتو دوست دارم بوس بوس بوس بوس   ...
4 مهر 1390

فرهنگ لغت و کارتون های دلخواه متین

فرهنگ لغت متین   می دونی عزیزم تو به چه کارتونهایی علاقه داری=       بغل= بگل قرمز= گرمز ببین= بیبین افتاد= اوفتاد goodboy=foodboy سرسره=سورسوره  قهر= اهر غذا = ازا سفره = سوفره چه رنگی = چی رنگی     میکی موس تام و جری پونیو یه کارتون ژاپنی جیمی ترنر کیتی پو بانی نی     ...
4 مهر 1390

چی شده؟

سلام پسر نازم دیروز ما با عزیزت رفته بودیم خونه خاله میترا من رفتم بیرون که کاری انجام بدم وقتی برگشتم توی راه خاله میترا رو دیدم بهم گفت برو ببین پسرت چه شکلی شده تا برسم بهت کلی فکر اومد توی ذهنم که یعنی چی شده آخه خاله نگفت بهم که تا برسم بالا دلم تاپ و توپ میزد تند تند رفتم در زدم در و که باز کردم................... وای چه جیگر شدی چه خوشگل شدی قربونت  برم     شیطونک من. عزیز بهم گفت رفته بودی با بابارضا جونت توی حیاط بازی کنی که حسابی خودتو کثیف کردی اونها هم که لباس اضافه نداشتن خوب این جوری میشه دیگه آخه مامانت یادش رفته بود موقع رفتن لباس زاپاستو از توی کیفش در بیاره واسه همین عزیز مجبور شد لباس خا...
3 مهر 1390

تولد آوینا دوست جون متین

    سلام دوستای من جاتون خالی دیروز رفته بودیم خونه دوستمون آوینا و مامانش سمانه جون آخه تولد 2 سالگی آوینا جونم بود خیلی بهمون خوش گذشت سمانه جان هم که حسابی توی زحمت افتاده بود و کلی تدارک دیده بود و انواع مختلف دسر و کیک غذا های خوشمزه و سالاد و غیره با تزئینات قشنگ درست کرده بود منم یادم رفت که از غذاها عکس بگیرم واسه همین عکسی ندارم فقط چند تا عکس کلی     سمانه جان دستت در نکنه................. متین هم کلی با آوینا بازی کرد و خوش گذروند البته دعوا هم کردند یه کمی که باعث شد یه جا متین اینجوری قهر کنه ولی خوب اونقدر به متین خوش گذشت که دلش خواست براش یه تولد اینجوری بگیرم آخه تا اون ...
1 مهر 1390

تولد 3 سالگی عشق مامان

وااااااااااااااااااااااااااای مژده بدید پسر قند عسلم 3 سالش شده ببینیدش چقدر آقا شده عزیزم تولدت مبارک ایشالا 100 سال زنده باشی من خیلی زیااااااااااااااااااااااد برات خوشحالم امروز شنبه 25 تیر 1390 و تو توی این روز ساعت 9:30 صبح دنیا اومدی و زندگی منو بابا مرتضی تو از این رو به اون رو کردی و برای این موضوع هر روز خدا رو شکر می کنم که خدا نازنینی چون تو رو بهمون داده من بدون تو نمی دونستم چیکار می کردم منو بابای یه تصمیمی کوچولو گرفتیم چون امروز بابا سر کاره خیلی ناراحت بود که نمی تونست پیش توباشه واسه همین فکر کردیم بهتره آخر هفته با عزیز و بابارضا خاله مونا خاله مریم خاله میترا و از همه مهمتر با محمد رضا جونت بریم طالقان آخه دفعه پیش ...
31 شهريور 1390

مرور خاطرات1

سلام عزیزم دیروز داشتم عکسات رو نگاه می کردم و یاد لحظه  لحظه زمان هایی رو که با تو گذروندم افتادم و کلی با خودم ذوق کردم که همچین خاطراتی دارم که منحصر بفرد و فقط برای منو تو کاش می تونستم این احساسارو بهت نشون بدم  حالا برات عکسات رو م ذارم که بعدا ببینی                                             ...
26 شهريور 1390