مادر خبیث
آن زمانی که فرزندانم آنقدر بزرگ شوند که منطقی را که انگیزهء پدر یا مادر است درک کنند، به آنها همان را خواهم گفت که مادر خبیثم به من گفت: آنقدر تو را دوست داشتم که از تو بپرسم کجا میروی، با که میروی، و چه زمان به خانه باز خواهی گشت. آنقدر به تو عشق میورزیدم که سکوت کنم و بگذارم دریابی که دوست تازهات آدم پَستی است. آنقدر دوستت داشتم که مدّت دو ساعت بالای سرت بایستم تا اطاقت را تمیز و مرتّب کنی؛ کاری که نباید بیش از پانزده دقیقه طول میکشید. آنقدر مهرت را به دل داشتم که بگذارم خشم، نومیدی و اشک در چشمانم را ببینی. فرزندان باید دریابند که پدر و مادرشان آدمهای کاملی نیستند. آنقدر دوستت داشتم که بگذارم مسئولیت اعمالت را به عهده بگیری حتّی زما...