قهر و قهر قهر
سلام عشقم، عمرم، نفسم، جونم.مامانی فدات بشه.
دوستت دارم اندازه یه دنیا با تمام اخم وترشات و قهرات. مامان دورت بگرده که اینقده ناز باهام قهر میکی.
میدونی 3 شنبه ای که گذشت عروسی دعوت بودیم و از اونجایی که راهش دور بود واسه این که شما گل پسری اذیت نشی .گذاشتیمت خونه عمه جون شماهم با کله رفتی ولی ساعتای 11 بود که عمه زنگ زد و گفت که شما نمیخوابی.مامان پیش مرگت بشه .شما با بابا صحبت کردی و گفتی که نمی خوای بخوابی و اگه ما نریم پیشت گریه میکنی.بابا هم کلی دلداریت داد که بتونی بخوابی و به شما گفت دراز بکش ولی نخواب .شما هم حرف گوش کن هر چی عمه گفت بخواد فقط میگفتی بابا گفته فقط دراز بکشم.عزیزم.از اون به بعد عروسی کوفتمون شد بابا که کلا دپرس شده بود چون صداتو شنیده بود .منم که نیاز به شنیدن صدات ندارم تا بدونم چقدر ناراحت بودی دیگه عروسیه بهم مزه نداد ولی چون عمه گوشیش رو خواموش کرده بود فکر کردیم شما خوابیدی. نگو در حال بازی با گوشی عمه بودی که شارژش تموم شده و دیگه نتونستیم باهم تماس بگیریم.به هر حال که دیگه بهمون مزه نداد و البته اینم بگم تمام مدت عروسی همش حس بدی داشتم که شما پیشم نیستی.نمیخواستیم اونجا با اون همه سرو صدا اذیت بشی خوب آخه عادت نداری خوب.
اما وقتی که صبح بابا اومد دنبالت باز نمیخواستی بیای نه به شبت نه به صبحت از دست تو.تازه وقتی رسیدی بهمون به جای سلام کردن شروع کردی شرح ماجرا که چی کارا کردی .مامان فدات بشه.
اینروزات شده پر از قهر .
جلوی تلویزیونی میگم بیا عقب چشمات درد میگیره میییییییییییییییییییییییییری اون سر حال پشت مبل قایم میشی و میگی اصلا نمیبینم کارتون.
داری کارتون میبینی صداش زیاده ، میگم کمش کن .کلا قطعش میکنی بعد دوباره قهر میکنی میگی اصلا با صدای قطع گوش کنم؟؟؟؟؟
میگم بیا با هم صبحونه بخوریم میگی من هیچی نمیخوام .تا میگم باشه نخور باز قهر میکنی میگی اصلا هیچچچچی نخورم؟
میگم بیا بریم پارک ولی قبلش برو دستشویی قهر میکنی میگی اصلا نمیام پارک .
میگم بیا باهم با اسبابا بازیات بازی کنیم میگی من اینو دوست ندارم میگم خوب اون یکی روبیار باز قهر میکنی که تو نمیخوای بامن بازی کنی.
وقتی میگم کارتون بسه برو یه بازی دیگه کن قهر میکنی که کارتون نبینم .منم میگم بسه، بعد میری گوشه حال میگی تو اصلا میگی من با هیچی بازی نکنم.اخه پس من باچی بازی کنم.
آخه از دست تو شیطون چی کار کنم با هه ای قهرات عاشقتم عزیزم. دوستت دارم یه عالمه.
راستی میدونستی الان که 4 سالت میذارم بری دم در البته توی کوچه با دوستات اونم بدون من بازی کنی ولی از توی خونه هر دو ثانیه چکت میکنم. از دوستات خیلی کوچیکتری و بعضی بازیارو بلد نیستی .قربونت برم که بازم سعی میکنی باهاشون همراه بشی .اسم دوستات ماکان و دوتا حنانه هست .
الان که دارم این مطلب رو مینویسم اومدی میگی مامان تو رو بخدا صبحرو ببندش .مامان فدات بشه که این قددددددددددددددددددر نازو مظلومانه حرف میزنی که نمیتونم طاقت بیارم دیگه باید بیا پیشت و صفحه رو ببندم.