متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

متین و مهبد

قهر و قهر قهر

1391/2/14 11:06
نویسنده : مامان مینا
2,123 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقم، عمرم، نفسم، جونم.مامانی فدات بشه.

دوستت دارم اندازه یه دنیا با تمام اخم وترشات و قهرات. مامان دورت بگرده که اینقده ناز باهام قهر میکی.

میدونی 3 شنبه ای که گذشت عروسی دعوت بودیم و از اونجایی که راهش دور بود واسه این که شما گل پسری اذیت نشی .گذاشتیمت خونه عمه جون شماهم با کله رفتی ولی ساعتای 11 بود که عمه زنگ زد و گفت که شما نمیخوابی.مامان پیش مرگت بشه .شما با بابا صحبت کردی و گفتی که نمی خوای بخوابی و اگه ما نریم پیشت گریه میکنی.بابا هم کلی دلداریت داد که بتونی بخوابی و به شما گفت دراز بکش ولی نخواب .شما هم حرف گوش کن هر چی عمه گفت بخواد فقط میگفتی بابا گفته فقط دراز بکشم.عزیزم.از اون به بعد عروسی کوفتمون شد بابا که کلا دپرس شده بود چون صداتو شنیده بود .منم که نیاز به شنیدن صدات ندارم تا بدونم چقدر ناراحت بودی دیگه عروسیه بهم مزه نداد ولی چون عمه گوشیش رو خواموش کرده بود فکر کردیم شما خوابیدی. نگو در حال بازی با گوشی عمه بودی که شارژش تموم شده و دیگه نتونستیم باهم تماس بگیریم.به هر حال که دیگه بهمون مزه نداد و البته اینم بگم تمام مدت عروسی همش حس بدی داشتم که شما پیشم نیستی.نمیخواستیم اونجا با اون همه سرو صدا اذیت بشی خوب آخه عادت نداری خوب.

اما وقتی که صبح بابا اومد دنبالت باز نمیخواستی بیای نه به شبت نه به صبحت از دست تو.تازه وقتی رسیدی بهمون به جای سلام کردن شروع کردی شرح ماجرا که چی کارا کردی .مامان فدات بشه.

اینروزات شده پر از قهر .

جلوی تلویزیونی میگم بیا عقب چشمات درد میگیره میییییییییییییییییییییییییری اون سر حال پشت مبل قایم میشی و میگی اصلا نمیبینم کارتون.

داری کارتون میبینی صداش زیاده ، میگم کمش کن .کلا قطعش میکنی بعد دوباره قهر میکنی میگی اصلا با صدای قطع گوش کنم؟؟؟؟؟

میگم بیا با هم صبحونه بخوریم میگی من هیچی نمیخوام .تا میگم باشه نخور باز قهر میکنی میگی اصلا هیچچچچی نخورم؟

میگم بیا بریم پارک ولی قبلش برو دستشویی قهر میکنی میگی اصلا نمیام پارک .

میگم بیا باهم با اسبابا بازیات بازی کنیم میگی من اینو دوست ندارم میگم خوب اون یکی روبیار باز قهر میکنی که تو نمیخوای بامن بازی کنی.

وقتی میگم کارتون بسه برو یه بازی دیگه کن قهر میکنی که کارتون نبینم .منم میگم بسه، بعد میری گوشه حال میگی تو اصلا میگی من با هیچی بازی نکنم.اخه پس من باچی بازی کنم.

آخه از دست تو شیطون چی کار کنم با هه ای قهرات عاشقتم عزیزم. دوستت دارم یه عالمه.

راستی میدونستی الان که 4 سالت میذارم بری دم در البته توی کوچه با دوستات اونم بدون من بازی کنی ولی از توی خونه هر دو ثانیه چکت میکنم. از دوستات خیلی کوچیکتری و بعضی بازیارو بلد نیستی .قربونت برم که بازم سعی میکنی باهاشون همراه بشی .اسم دوستات ماکان و دوتا حنانه هست .

الان که دارم این مطلب رو مینویسم اومدی میگی مامان تو رو بخدا صبحرو ببندش .مامان فدات بشه که این قددددددددددددددددددر نازو مظلومانه  حرف میزنی که نمیتونم طاقت بیارم دیگه باید بیا پیشت و صفحه رو ببندم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان سانلی
14 اردیبهشت 91 13:17
این بچه ها هر دفعه به کار جدید رو شروع میکنن میخوان اذیتهاشون تکراری نشه حوصله مامانا سر بره تنوع میدن. به هر کی هم بگی میگن اقتضای سنشونه درست میشه بیچاره ما مامانا حالا شما هم خودتو ناراحت نکن اقتضای سنشه میگذره


مرسی از همدردید و منم اگه ناراحت میشم فقط بخاطر خودش که اذیت میشه.
نرگسی
14 اردیبهشت 91 16:05
خواهش میکنم عزیزم .. بدون زنجیر 2370000 .. عزیزم از دست این متین شیطون ..


مرسی گلم. میبینی همش درحال قهر کردنه
مامان امیر علی
14 اردیبهشت 91 16:19
نه بابا چقدر حرفه ای قهر میکنی.دمت گرم.
وای مامانش


آره حسابی ماهر شده .
مامان علی مرتضی
15 اردیبهشت 91 23:22
سلام مینا جون خوبی عزیزم متین قهرو چه طوره ؟چه ماجرایی داره با این قهراش اون نی نیه کوچولو تو دلت چه طوره واسش وبلاگ میزنی
واسه زلزله که دو سه روزی ازش خبری نبود تااینکه دوروز پیش یه زلزله 5/5 ریشتری همه ی مردمو از تو خونه فراری داد شرحشو تو وبلاگ مینویسم تازه خوبه 32 کیلومتری ما بود اخبارهم نشونش داد 15 زخمی داشته وحدود 50 خونه کامل خراب شد چون روستا بوه ومحکم نبودن واز دیروز تا الان هم ادامه داره دیگه خسته شدم ...


عزیزم از غصت ناراحت شدم .ایشالله یه روزی میرسه اینا میشه خاطره
مامان آیدین
16 اردیبهشت 91 0:33
سلام خاله مینا خوبین متین خوبه الهی این پسر ناز ما قهرم میکنه آخی متین جان مامانو دیگه باید کمتر اذیت کنی ،مامانی دیگه نی نی خوشجل میخواد برات بیاره .


آره بیچاره اذیت میشه چون اقتضای سنشه
نرگس
16 اردیبهشت 91 9:54
ای جانم !!!
متین جان یکم با مامان راه بیا الان مامان به کمک شما احتیاج داره
عزیزم درکت می کنم بعضی وقتا من که می خوام برم خرید چون راستین اذیت می شه می زارمش خونه مامانم ولی باورت نمی شه همون خریدم نمی فهمم چه کار می کنم همش احساس می کنم یه چیزیم گم شده دیگه فکر کن آدم تو عروسی چه بلایی سرش میاد کفت آدم میشه دور از جون شما باشه


آخ حرف دلمو زدی.
نرگس
16 اردیبهشت 91 9:56
در مورد اون دستگاه هم تا قبل از بارداریم که ازش استفاده می کردم خیلی خوب بود ولی ولی الان راستین اجازه نمی ده


مرسی عزیزم.خوب وقتی خوابه ورزش کن
مامان یسنا
16 اردیبهشت 91 15:17
آخ اخ آخ چقدر بد سن لجبازی بچه ها غیر قابل تحمله واقعا خدا بهت صبر بده. ولی خوب وقتی میخندن دنیا گلستون میشه نه؟؟؟

آره والا ولی بیشتر برای خودش ناراحتم که اذیت میشه.
راست میگی وقتی میخنده تمام غمام فراموش میشه
مامانی درسا
17 اردیبهشت 91 1:08
من فدات با این قهر کردنات .... وای جه خوشگل هم قهر میکنی ...... مامانی بوسش کن ......


اره خودمم عاشق قهر کردناشم با این که می دونم خیلی اذیت میشه.چشم جتما همین الان بوسش کردم.(چشمک)
مامان امیر علی
18 اردیبهشت 91 1:12
برا تنوع رمز دار کردم.یه مدت باشه اگه دیدم حال نداد برش میدارم


باشه
مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
18 اردیبهشت 91 19:15
ای بابا متین خان تو هم قهل می کنی؟
دیگه ملد شدی به خدا....
اما اگه همین کاراتون نبود چی خستگی روز های مامان وبابا رو در میکرد؟


آره شهراد جونم .ما دلمون به همین کارای شیرین شما کوچولوها خوش
مامان الینا
19 اردیبهشت 91 14:47
واااااااااااااااای عزیزم با این ناز کردنات


میبینی خاله چه کارا که نمیکنه.
نرگس
20 اردیبهشت 91 14:27
خصوصی واست گذاشتم


مرسی عزیزم دیدم.
مامان علی مرتضی
20 اردیبهشت 91 15:18
سلام مینا جون منم که هیچ وقت علی مرتضی رو مهد نمیبرم اگه میگذاشتن مدرسه هم نمیبردم وخودم بهش درس میدادم ولی چه میشه کرد بچه ها گاهی باید با همسناشون سرشون گرم بشه


اره دیگه منم خودم دوست دارم که همین کار رو بکنم ولی چه کنم که نمیشه کاریش کرد.
مامانی هدیه
23 اردیبهشت 91 9:45
الهی
خوب ناز متین جونم رو بکشید دیگه
دلش می خواد نی نی بشه دوباره


ما هم همش در حال انجام همین کار هستیم.