امان از دست تو
سلام به پسر شیطون مامان .امروز اومدم تا برات یه داستان بنویسم.
یه پسره که اسش متین بود همین امشب با باباییش رفته بود بیرون تا مغازه نزدیک خونه که بعد 10 دقیقه صدای زنگ خونه میاد .مامان هم میره و میپرسه کیه اونوقت اقا متین میگه که باز کنه. بعد میاد بالا توی خونه و مامان هر چی منتظر میشه بابا نمیاد وقتی هم از متین میپرسه که بابا کجاست متین میگه: بابا عبق(گفته متین) و ازش جلو زده تازه اون موقع متوجه میشه که ای داد بیداد بدون بابا اومده خونه و سریع چادرش رو میندازه سرش که بره ببینه بابای بیچاره داره کجا دنبالش میگرده خدا روشکر زود پیداش میکنه ولی بابا میگه که دیده که متین دویده و بابا هرچی صداش کرده واینستاده و بابا اومده دنبالش و دیده که رفته خونه .فقط انگاری این وسط مامانی باید غصه میخورد.از دست این متین خان .اون موقع شب با چه جراتی تنهایی اومده خونه .حالا خوبه که جای دیگه نرفته.واقعا خداروشکر .وگرنه که مامانش دق کرده بود.
این بود قصه آقا متین شیطون.
دیدی مامانی .شیطونی شده واسه خودت.من چیکار کنم از دست شما.؟؟
بگذریم.شما همچنان کلاس های خلاقیت رو میری و انگاری که داره کم کم روی شما اثر مثبت میزاره.
جدیدا شعر شیر تا بخوای مفیده رو خوب حفظ شدی و هی توی گوشی من میخونیو صدات رو ضبط می کنی .بعدش هم که کم میاری کلمات نامفهوم و بی ربطی رو سر هم میکنی و به عنوان شعر قالب گوشی بی نوای من میکنی.
از وقتی که قانون فقط 2 روز درهفته اونم 5 شنبه و جمعه بازی با کامپیوتر رو گذاشتم خیلی اوضاع بهتر شده و شما کمتر جلوی کامپیوتری .
.....