کارای جدید
سلام عشق من.اومد با چند تا مطلب جدید.
یه روز که با هم توی خونه بودیم و حسابی حوصله شما سر رفته بود تصمیم گرفتم بران خونه درست کنم با پتو .شما خیلی استقبال کردی و بعدش با هم کلی مهمون بازی کردیم و من هم برای شما چند تا خوراکی کوچولو گذاشتم که مثلا وقتی من میام خونتون مهمونی ازم پذیرایی کنی.خیلی خوشحال بودی و مهمون بازیمون 4 ساعت طول کشید و هی من میومدم خونتون .
امروز داشتم خاطرات یسنا خانم یکی از دوستای وبلاگیتو نگاه میکردم دیدم با مامان گلش کاردستی درست کردن .شما هم که کنارم بودی بعد کلی سوال که اینا دارن چی کار میکنن و چی درست کردن ، ازم خواستی که با هم کاردستی درست کنیم .منم قبول کردم و شما گفتی میخوام شیر بشم .کاردستی یسنا جون رو یادت بود .و منم طبق معمول گفتم چشم و با هم درستش کردیم .خیلی لذت بردی .اینم مراحل کار.قربونت برم که با چه دقتی دایره ای رو که کشیده بودم بریدی و چقدددددددر هم پیشرفت کرده بودی توی کار بریدن .خیلی صاف بریدی. عالی بود عالی.
اینم مرحله نهایی.
از هنرنمایی شما که بگذریم میرسیم به هنر مامان. بالاخره ژله رنگین کمان درست کردم و خداروشکر خوب شد و خیلی هم از دیدنش و خوردنش لذت بردم.
از قبل تاسوعاو عاشورا شما کمی علائم سرماخوردگی داشتی که من خونه نگهت داشتم تا کاملا خوب بشی .خدارو شکر الان خیلی خوبی ولی من از شما سرمارو گرفتم و چقدر هم بد سرما خوردم .
نا نداشتم دیگه، آبی بود که از چشم و بینیم میومد.دارو هم که نمیتونم بخورم .به بخور و داروهای گیاهی متوسل شدم و خدایی خیلی خوب بود .شما هم پا بپای من بخور میدادی و داروها رو بدون نق زدن میخوردی که باعث شد کاملا خوب بشی و من هم الان بهتر شدم .
روز تاسوعا با بابایی رفتید هیئت و من خونه موندم چون نمیتونستم جایی برم. واسه همین عکسی ازت ندارم .شما هم رفتی پیش عمه و شب بابا آوردت خونه و چون دیدم هوا سرد تر شده گفتم دیگه نری بهتره که تازه خب شده بودی.قبل این که بیای خونه با باباییی رفتی پیش آوئینا خوشگل چون شنیده بودی که طبل داره و از گفته های بابا حسابی با هم بازی کردید و یه بار هم دعواتون شده بود .......
چند پیشرفت جدید:
شبا دیگه منو بیدار نمیکنی که با هم بریم دستشویی و خودت بدون ترس میری دستشویی و تندی میری توی تختت و میخوابی .قربونت برم.
دیگه خودت کاملا ندونات رو مسواک میزنی.
میدونی که وقتی نمیای توی خونه باید در رو از داخل قفل کنی.