شمارش معکوس
عزیز دلم .میدونی شمارش معکوس چی شروع شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آره دیگه نی نی داره میاد .خیلی خیلی نزدیک.برای اومدنش لحظه شماری میکنم و البته بابا بیشتر.چون من خیلی دارم اذیت میشم بابا بیشتر خواهان زودتر اومدن نی نیه. نه این که فکر کنی نی نی اذیت میکنه ها ...نه ..چون راه رفتن و نفس کشیدن و خوابیدن سخت شده .بابایی شمارش رو بجای من شروع کرده .اگه خدا بخواد 10 الی 15 روز دیگه.این هفته که برم برای چکاب آخر معلوم میشه .میخوام شما رو هم ببرم بیمارستان تا ببینی که نی نی قراره از کجا بیاد .تازه نی نی میخواد تا برات یه کادوی خوشگل بخره منتظرش باش .
متین دیگه نمیره کلاس. حالا چی کار کنم. به زور هم که نمیشه .فعلا هم ما تسلیم شدیم تا ببینیم چی میشه.انگاری چند روز تعطیلی و مریضی باعث شده پشتش بدجور باد بخوره .و اصلا نمیخواد از خونه دل بکنه.
دیروز محمدرضا خونمون بود .و شما دوتا وروجک تا تونستید دور اتاقا دویدید و همه رو کلافه کردید .اخه دیگه بازی نمونده بود که شما انجامش نداده باشید. منم دیدم که حسابی خسته شدید و دیگه دارید اذیت میکنید بهتون گفتم که بیاد تا با هم کاردستی درست کنیم. شما هم استقبال زیادی کردید و دوتا خرگوش خوشگل نتیجه کارتون شد .ببینید .بیشتر کارهاش از بریدن و چسبوندنش رو خودتون انجام دادید و حسابی هم لذت بردید و پزش رو به همه دادید .منم عکس گرفتم ازتون تا یادگاری بمونه افرین