متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

متین و مهبد

روزانه هایی دیگر

1391/10/27 12:41
نویسنده : مامان مینا
1,323 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل پسر خودم.به عشقم ،عمرم ، نفسم.قربونت برم که دیگه بزرگ شدی .عاقل شدی.

اینروزای شما هم کنار مهبد میگذره .خوب و بد داره ولی خوبیاش بیشتره.

وقتایی که قربون صدقه مهبد میرم .با ناراحتی بهم میگی چرا به من مثلا نمیگی (نفس) منم فوری میام و تا میتونم کلمات باب میلت رو میگم.مثل: عمرم، جونم، نفسم، عشقم، ماهم،باهوشم،جیگرم،عزیزم،مهربونم و ..........تا این که راضی میشی.

الان شما که 4 ساله نیمه هستی 16 کیلویی. برای پسر به این سن نیم کیلو کم داری ولی ماشالله قدت از 102 که نرمالش هست بیشتر و 107 قد رعنا داری جیگرمن. .دیروز بردمت دکتر برات چکاب نوشت تا مطمئن بشیم که سالمی.

اینروزات یا پای تلویزیونی یا کنار مهبد. منم این وسطا سعی میکنم باهات بازی کنم تا غصه نخوری.

چند شب پیش گیر دادی که میخوای کاردستی درست کنی ولی چون چیزی دم دستت نبود روی یه تیکه مقوا چسب زدی که بچشبونی به دیوار منم بهت گفتم که نباید این کار رو بکنی و تو هم زدی زیر گریه .اینقدر شرنده شدم که کارم رو ول کردم و نشستم کنارت و از هیچی با هم دوربین شکاری و دوربین عکاسی ساختیم.مامان فدای اون گریه هات و نازو ادات بشه.با گریت خیلی دلم رو سوزوندی.

امروز که 27 دی باشه بالاخره با بچه های کلاستون رفتید شهر بازی .ایشالله بهت خوش بگذره و سالم باشی عزیزم .تا بر گردی دل توی دلم نیست.

یه مکالمه جالب از منو تو

وقت شام بود و ما کشک بادمجان داشتیم و منم چند تکه گوجه فقط برای خودم گذاشته بودم آخه بابایی نمیخوره.برای شما لقمه درست کردم.داری میخوری یه دفعه میگی:

متین:مامان .چرا برام گوجه نذاشتی؟

من: مگه گوجه دوست داری؟

متین: آره

من: خوب حالا برات بذارم؟

متین:نه من که گوجه نمیخورم

من:

اینقده شیرین حرف میزنی که هر با لپاتو بوس بارون میکنم.میخوام بچلونمت ولی میگی مامان دردم میاد .منم خودم رو کنترل میکنم.

دیروز یه چوب مثلا جادو توی کلاس درست کردی. که البته شبیه گوداستر همونایی که باهاش همه جا رو گردگیری میکنن. شما هم افتاده بودی به جون خونه و وسیال که همه جا تمیز بشه.

جدیدا از 10 به 11 پیشرفت کردی و هر چیزی رو که خیلی دوست داشته باشی میگی 11 تا دوستش داری.

دم به دقیقه دوست داری با تلفن حرف بزنی .و همش میگی مامان به کی زنگ بزنم .

شما اونقدر بزرگ شدی که دیگه لباسات رو خودت تا میکنی.فدات بشم که وقتی هم تا میکنی کلی ذوق زده میشی ولی دست آخر خراب میذاری توی کشوت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان هدیه
29 دی 91 9:17
افرین به این پسر باهوش
حتما مامانی کلی بهت افتخار م یکنه که اینقدر بزرگ و عاقل شدی
بوسسسسسس برای متین کوچولوی بزرگ


مرسی خاله جون.
الهه مامان یسنا
29 دی 91 17:44
چه خوب که باهاش کنار میایی. الان فکر کنم خیلی
حساس باشه. به متین بگو منم 11 تا دوستش دارم.
راستی مینا جون ازت خیلی ممنونم کلی کمکم کردی.


ممنون از این همه لطف.
خواهش میکنم کاری نکردم عزیزم.
مامان سونیا
29 دی 91 19:48
به به دم عیدی خوش به حالت میشه ها مامانی چون اقا متین همه جا رو برات گرد گیری میکنه منم میخوام


بهش میگم بیاد کمکتون.(خنده)
شهراد
4 بهمن 91 19:04
متین جونی دیگه مثه خودم بزرگ شدی
البته من هنو کلی خراب کاری هم می کنم
آفلین
مامانی خوبین؟


سلام. ممنو ماخوبیم .شما چطورید؟