متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

متین و مهبد

روزانه های فرشته کوچولوهام.

1391/12/10 16:04
نویسنده : مامان مینا
1,325 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل پسرای خودم حالتون چطوره عزیزای من.خوبید؟ چه کارا میکنید. خوش میگذره بهتون؟

امروز اومدم تا یه سری از روزانه هاتون رو براتون بنویسم.

این روزا مامان دیگه کمتر بیرون میره اونم فقط بخاطر اقا مهبد تا بزرگتر بشه . متین گل هم که همچنان میره کلاس و هر روز با دست پر برمیگرده .نقاشی های خوشگل میکشه .کاردستی میسازه، مطالب جدیدی رو که یاد گرفته برام میگه .آخر این پست چندتاش رو میذارم.

از وقتی مهبد اومده بهونه گیر شده.مدام برای همه چیز گریه میکنه ، داشت خوب میشدا ولی این تغییر بزرگ کار رو خراب کرد و آقا پسر تبدیل شده به یه ماشین غرغرو که البته بهش حق میدم .دنیاش تکون خورده ،عوض شده، دیگه مثل گذشته باهاش رفتار نمیشه .اون هم حساس تر از قبل شده و برای همه چیز بهونه میگیره .یه روزایی خیلی باهم خوبیم ولی بعضی روزا دیگه کلافه میشم.از بس که باهاش حرف میزنم .دعوا میکنم ،اون قهر میکه ، من قهر میکنم ، بعد باهم اشتی میکنیم ، کلی همدیگه رو بغل میکنیم و بوسه های فراوون که نثار هم میکنیم ولی چند دقیقه بعد.......................

نمیدونم کی عادت میکنه .امیدوارم خیلی اذیت نشه. میدونم که خودش هم ناراحت .آخه یه روز که کار اشتباهی انجام داده بود و در حال کشمکش با هم بودیم و من ازش پرسیدم که از دست کی عصبانیه ، گفت که از دست خودش عصبانیه و من اونجا کلی شرمنده شدم.خیلی ناراحت شدم .متین خیلی فهمیدست و من اینو فراموش کرده بودم .متینم منو ببخش .مامان عاشقونه دوستت داره و دلش نمیخواد که تو رو ناراحت ببینه.

البته این رو هم بگم که سر خیلی مطالب با هم به توافق رسیدیم ولی خوب... تا همه چیز روتین بشه طول میکشه .اما در هر صورت من تمام سعی خودم رو میکنم تا بتونم شرایط رو برات بهتر کنم تا تو هم کمتر اذیت بشی.

 

حالا نوبت مهبد خان.گل پسر حسابی شیطون شده .وقت خوابش هم که کم شده و مدام  وول میخوره بهش میگیم ووروجک .خیلی خیلی شیطونی میکنه .وقتایی که بیداره یه ریز تکون میخوره .کل بدنش رو تکون میده .مدام سرو صدا میکنه و اصوات مختلف رو تکرار میکنه .وقتایی که مشغول حرف زدن باهاش هستم با دقت کامل به دهن طرفش نگاه میکنه و لبهاش رو به تقلید حرکت میده و اگه کسی ساکت باشه صداش میکنه.

شیطونت یاد گرفته بگه (آقا) و فقط وقتایی که میخواد منو صدا کنه ازش استفاده میکنه مثلا اگه کنارش خواب باشم، یا خودم رو بی تفاوت نشون بم .سریع میگه (آقا) و منتظر میمونه تا من جوابش رو بدم.

صبح ها خیلی خوبو سرحال از خواب بیدار میشه. و همش هم میخنده .ولی تا میخوام ازش عکس بگیرم محو دوربین میشه و خنده یادش میره هر کاری هم میکنم نمیخنده و با تعحب به دوربین نگاه میکنه.

داره سعی میکنه که با دستاش بزنه به وسایل مختلف و همینطور سعی میکنه تا غلت بزنه و از جاش بلند بشه .سرش رو هم بیشتر از قبل بالا میاره .خلاصه که حسابی در تلاش. ایشالله موفق بشی عزیزم.

نقاشی های متین

کاردستی های متین. شامل :جارو، جعبه و تابلو توقف ممنوع

گرمی و سردی: کلمات  WARM , COLD

ویتامین ها

وقتی متین کار خوبی کرده و برچسب جایزه گرفته

متین داره موهاشو بلند میکنه

 

بدون شرح

وقتی مهبد خان به چیزی دقت میکنه

مهبد و مارتیا کوچولو که 7 ماهست با هم رفتیم پارک

عافیت باشه عزیزم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامانی درسا
11 اسفند 91 2:19
عزیزم مینا جون خدا قوت بهت میگم که اداره کردن دوتا بچه خیلی خیلی سخته ما که تو یکیش موندیم ....... انشاالله که روز به روز متینی بهتر بهتر میشه ....... عزیزم یه جورایی حسادتش گل کرده ....... مهبدی هم عکس آخری عاشقشم .....راستی به متین بگو نقاشی ها معرکه بود مثل خودت خوشگل خوشگل ...... موهاش هم هزار ماشاالله خیلی خوشگله متینی میدونی خیلی ماهی عزیزم


مرسی خاله جونی مهربون.شما هم خیلی ماهی
مامان هدیه
13 اسفند 91 9:13
ای جان متین جونم نگران نباش تو همیشه عزیزی پسر گل فقط باید به فکر داداش کوچولو هم باشی


چشم خاله جون
آرام خانوم
13 اسفند 91 14:19
عزیزم ، چقدر شیرینن ، خدا حفظشون کنه.



ممنون خانمی
مامان امیرعلی جیگر
13 اسفند 91 19:11
مینا جون سلام.کارا و رفتارایی که متین میکنه حقشه .آخه یهویی یه نی نی دیگه به خونتون اضافه شده و جای اونو تنگ کرده تو دل مامان و باباش.
بهش یه ذره فرصت بده کم کم عادت میکنه به بودن مهبد.

کارای مهدشم خیلی خوبن مخصوصا کاردستیاش چه تمیزن.
راسی عکس اولیه فک کنم عکس موقع خوابتونه که لو رفته
راسی مهبدم چه تپل و ناز شده قربونش.هر دوشونو ببوس.زین پس منو بیشتر میبینی اینجا .

راسی خوب کاری کردی که خاطراتشونو تو یه وبلاگ مینویسی


آره عزیزم تو راست میگی زمان لازم داره گل پسرم.
ااااا از کجا فهمیدی کلک
عالیه خوشحال میشم بیشتر بیای
نمیدونم بعدا متین ناراحت نمیشه که وبلاگش رو با کس دیگه شریک شده یا نه
بهاره مامان امیرمحمد
14 اسفند 91 9:14
سلام مامان خانوم ، خدا قوت ، ماشاءا.. چه همتی ؟؟؟ خداوند خانواده گرم و صمیمی شما را همیشه دور هم حفظ بکنه ... چه گل پسرهای قشنگی مثل قند عسل می مونند که فداش بشه خاله بهاره - نقاشیهاشم خیلی حرفه ای - مهبد که مثل یک آبنبات خوشمزه است که بخورمش ... ما که خواهر همین یکدونه که آوردیم توبه کردیم البته فعلاً یکسال گذشته - همکارهام میگن بزار 3 یا 4 سال بگذره یادت میره دوباره یکدونه میاری ولی من دیگه حاضر نیستم اون دوران بارداری و نوزادی را از اول تجربه بکنم چون خیلی سخته منم کارمندم خیلی برام سخته بخدا ولی خیلی شیرینه آدم وقتی از این لحاظات لذت میبره همه سختیها بچه داری یادش میره - بازم خوشبحال شما که شجاعت اینکار را داشتید من خیلی دوستدارم دوتا بچه داشته باشم ولی در این دوره زمونه توانشو دیگه ندارم - به ما هم سربزنید خوشحال می شیم - دوتا بوس آبدار از متین و مهبد بوسسسسسسسسسسسسسسس بوثثثثثثثثثثثثثثث بوصصصصصصصصصصصصصصصصصصص


ممنون عزیزم شما لطف داری. هرچی صلاحتونه هنون کار رو انجام بدید .حتما میام پیشتون.




مامان سونیا
14 اسفند 91 15:54
خسته نباشید مینا جون گل پسرهات چطورن رویماهشون رو ببوس از طرف خاله
کاردستیها و نقیشیهای متین جون هم خیلی قشنگه ماشاالله به این هنرمند


شما هم خسته نباشی. ممنون عزیزم.
مامان علی مرتضی
15 اسفند 91 0:50
سلااااااااااام به مینای عزیزم وگل پسراش چی شده قراره هردو وروجکات ی وب داشته باشن،ماشالله مهبد چ آقا شده


سلاااااااااااام به دوست عزیزم. آره فعلا اینجوریه ولی هنوز دودلم.
سودابه
15 اسفند 91 22:13
سلام میوه های دلم متین و مهبد خان .
مینا جونم تو هم مثل مینای من گیج شدی و هی از مامانت کمک می خوای یا نه؟


سلام به خاله عزیز.
سودابه
16 اسفند 91 14:02
آفرین به مینای عزیزم مرحبا .این بهترین کاره که از تجربه دیگران استفاده می کنی.میدونی مینا جون مینای من فقط 22سالشه !!!!و من افتخار اینو دارم که برای حمام دادن و دکتر بردنشون همراه عروسم برم .هر وقت هم که خسته بشم به خودم میگم شاید این چند وقت ÷یش که از درد مردم و زنده شدم و عمر دوباره گرفتم برای این بوده که خدا مامورم کرده بالا سر خانواده بسرم باشمگل بسرها رو ببوس بخصوص لب مهبد رو


ممنون سودابه جون.