آبله مرغون
این پست تکمیل شد.
سلام عزیز دردونه من. متین گلم .مامان فدات بشه که مریضی .میدونی روز15 فروردین سال 1392 متوجه دونه های قرمز رنگی توی صورت و پشتت شدم و شب قبلش هم بدلیل نامعلومی تب داشتی ،که با توجه به این که 10 الی 15 روز پیش در مراسم یاد بود دایی خدا بیارزم ،با بچه های دختر خالم که آبله مرغون داشتن بازی کردی ، نتیجه گرفتیم که شما هم مبتلا شدی و امروز هم خبر دار شدم پسر خالت هم گرفته.
خلاصه که از شیطنتات خبری نیست و شما مدام روی زمن ولو هستی .غذا خوب نمیخوری، بیشت دلت آب میخواد. بی حال بیحالی.وقتی میبینم که دونه ها هی بیشتر میشه و شما بی حال تر و بدنت هم میخاره خیلی ناراحت میشم ولی با خودم میگم خوب شد که توی بچگی گرفتی وگرنه در بزرگسالی خیلی بیشتر اذیت میشدی.
امرز که 16 باشه از شدت خارش زیاد بردمت دکتر که پماد بهت داد ولی از شانس ما داروخونه ها تموم کرده بودن.وفقط مسکن و شربت هیدروکسیزین رو فعلا بهت دادم تا فردا که ببینم میتونم پماد رو پیدا کنم.فدات بشم من که اینقدر ارومو بی صدایی واصلا شکایت نمیکنی مگه خیلی اذیت بشی.منم تا میتونم بدنت رو برات آروم میخارونم که خودت زخم نکنی بدنت رو .ایشالله زود خودب بشی.
این وسط نمیدونم مهبد هم میگیره یا نه.آخه اون ضعیف تره و بیشتر از تو اذیت میشه .به هر حال سعی کردم ازت دور نگهش دارم و با این که تو دلت میخواد باهاش بازی کنی من همچنان ممانعت میکنم. فعلا همین.
بعدا نوشت
4ماهگی مهبد.
سلام به گل پسرای خودم و دوستای عزیزی که جویای احولمون بودن.مامان سونیا جان ،سودابه خانم عزیزم .ممنون از همدردیتون.
اومدم بگم که گل پسرم ،متینم حالش رو به بهبودیه. دیگه میتونه غذا بخوره .بمیرم واسش که توی دهنش هم جوش زده بود و بچم از غذا خوردن افتاده بود ولی خداروشکر 2 روزه که میتونه غذا بخوره و زخماش دیگه تاولی نیستن و دارن خوب میشن .از بی حالی متین هم خبری نیست و دوباره شیطنتاش شروع شده و انگاری داره تلافی روزای قبلش رو هم در میاره.
دیروز بردمش حموم و یه دل سیر توی وان بزرگ آب بازی کرد و حسابی خوش گذروند .آخه بخاطر بیحالیش نتونسته بود چند روز گذشته رو بره حموم دیروز تلافی کرد.
روز اولی که متوجه شدیم متین آبله گرفته خونه بابام بودیم و دادشم هم اومدن اونجا وقتی خانمش فهمید که متین مریضه اونقدر ترسید که میخواست برگرده بره چون نگرفنه بود و همش نگران بو که نکنه بگیره. متین هم هنوز تب داشت و فقط چند تا جوش توی صورتش و پشتش دراومده بود و با این که ما همش میگفتیم از مهراوه دختر دادشم دوری کنه ولی فایده نداشت و مدام پیش هم بودن .فکر کنم مهراوه هم بگیره.
دیگه سوالای متین سر به فلک کشیده .هر چیزی رو که میبینه و میشنوه میخواد در موردش بیشتر بدونه و حتی امتحانش کنه .و گاهی در مورد یک موضوعی که شاید خطرناک هم باشه باید خیلی توضیح بدم تا قانع بشه.
باباش میگه وقتی با هم میرن بیرون توی خیابون، توی مغازه ، توی راه پله ها،توی صف نانوایی یا هر جای دیگه که کسی رو پیدا کنه زود سر صحبت رو باهاش باز میکنه و تا میتونه حرف میزنه و طرف رو خندون میکنه از حرفای جالبش .فدات بشم من که اینقدر شیرین زبونی عشق من.
همچنان هم غد و زود اشکش درمیاد و زود هم قهر میکنه.توی محبت کردن نظیر نداره.
از مهبد بگم که خدارو شکر خوبه ،6 تا جوش زیر توی بدنش زد ولی مشکل دیگه ای نداشت،تب نکرد،بی حال نشد، و البته شیر خوردنش هم کم نشد....
عشقم4 ماهش تموم شد .
فردا میبرمش برای واکسن 4 ماهگیش .خدا کنه که زیاد اذیت نشه.
میخوام غذای کمکی رو شروع کنم .اگه حس میکنم سیر نمیشه .باید ببینم وزنش چقدر شده بعد تصمیم بگیرم.
از پیشرفتاش بگم که ایشون دیگه جغجغش رو سریع میگیره و وقتی خیلی تشویقش میکنم 3 دقیقه اونو دستش نگه میداره و مدام تکونش میده و کلی هم ذوق میکنه.
شیطون بلای من دیگه کامل روی شکم و بدون مشکل برمیگرده و فقط کافیه بذاریمش روی زمین به ثانیه نمیرسه که بر میگرده و اگه برش گردونم سریع رو شکمش میره و تازه غر هم میزنه که چرا میگیریمش .با دیدن چیزهایی که خوشش میاد جیغ میکشه و ذوق میکنه.
شبا 4 الا 6 ساعت اول رو یسره میخوابه و دوبار صبح بلند میشه.
در حالی روی شکمش خوابیده سرش رو خیلی بلند میکنه.
با کمک مبشینه، دوست داره همش وایسته.
از دیدن افرادی که غریبه نیستن ولی هر دو،سه روز یک بار که میبینتشون میترسه و گریه میکنه.
مفهوم دالی بازی رو میفهمه.
میتونه دنبال کسی یا چیزی که اسمش رو میبریم بگرده.