متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

متین و مهبد

آبله مرغون

1392/2/3 23:00
نویسنده : مامان مینا
1,608 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این پست تکمیل شد. 

سلام عزیز دردونه من. متین گلم .مامان فدات بشه که مریضی .میدونی روز15 فروردین سال 1392 متوجه دونه های قرمز رنگی توی صورت و پشتت شدم و شب قبلش هم بدلیل نامعلومی تب داشتی ،که با توجه به این که 10 الی 15 روز پیش در مراسم یاد بود دایی خدا بیارزم ،با بچه های دختر خالم که آبله مرغون داشتن بازی کردی ، نتیجه گرفتیم که شما هم مبتلا شدی و امروز هم خبر دار شدم پسر خالت هم گرفته.

خلاصه که از شیطنتات خبری نیست و شما مدام روی زمن ولو هستی .غذا خوب نمیخوری، بیشت دلت آب میخواد. بی حال بیحالی.وقتی میبینم که دونه ها هی بیشتر میشه و شما بی حال تر و بدنت هم میخاره خیلی ناراحت میشم ولی با خودم میگم خوب شد که توی بچگی گرفتی وگرنه در بزرگسالی خیلی بیشتر اذیت میشدی.

امرز که 16 باشه از شدت خارش زیاد بردمت دکتر که پماد بهت داد ولی از شانس ما داروخونه ها تموم کرده بودن.وفقط مسکن و شربت هیدروکسیزین رو فعلا بهت دادم تا فردا که ببینم میتونم پماد رو پیدا کنم.فدات بشم من که اینقدر ارومو بی صدایی واصلا شکایت نمیکنی مگه خیلی اذیت بشی.منم تا میتونم بدنت رو برات آروم میخارونم که خودت زخم نکنی بدنت رو .ایشالله زود خودب بشی.

این وسط نمیدونم مهبد هم میگیره یا نه.آخه اون ضعیف تره و بیشتر از تو اذیت میشه .به هر حال سعی کردم ازت دور نگهش دارم و با این که تو دلت میخواد باهاش بازی کنی من همچنان ممانعت میکنم. فعلا همین.

بعدا نوشت

4ماهگی مهبد.

سلام به گل پسرای خودم و دوستای عزیزی که جویای احولمون بودن.مامان سونیا جان ،سودابه خانم عزیزم .ممنون از همدردیتون.

اومدم بگم که گل پسرم ،متینم حالش رو به بهبودیه. دیگه میتونه غذا بخوره .بمیرم واسش که توی دهنش هم جوش زده بود و بچم از غذا خوردن افتاده بود ولی خداروشکر 2 روزه که میتونه غذا بخوره و زخماش دیگه تاولی نیستن و دارن خوب میشن .از بی حالی متین هم خبری نیست و دوباره شیطنتاش شروع شده و انگاری داره تلافی روزای قبلش رو هم در میاره.

دیروز بردمش حموم و یه دل سیر توی وان بزرگ آب بازی کرد و حسابی خوش گذروند .آخه بخاطر بیحالیش نتونسته بود چند روز گذشته رو بره حموم دیروز تلافی کرد.

روز اولی که متوجه شدیم متین آبله گرفته خونه بابام بودیم و دادشم هم اومدن اونجا وقتی خانمش فهمید که متین مریضه اونقدر ترسید که میخواست برگرده بره چون نگرفنه بود و همش نگران بو که نکنه بگیره. متین هم هنوز تب داشت و فقط چند تا جوش توی صورتش و پشتش دراومده بود و با این که ما همش میگفتیم از مهراوه دختر دادشم دوری کنه ولی فایده نداشت و مدام پیش هم بودن .فکر کنم مهراوه هم بگیره.

دیگه سوالای متین سر به فلک کشیده .هر چیزی رو که میبینه و میشنوه میخواد در موردش بیشتر بدونه و حتی امتحانش کنه .و گاهی در مورد یک موضوعی که شاید خطرناک هم باشه باید خیلی توضیح بدم تا قانع بشه.

باباش میگه وقتی با هم میرن بیرون توی خیابون، توی مغازه ، توی راه پله ها،توی صف نانوایی یا هر جای دیگه که کسی رو پیدا کنه زود سر صحبت رو باهاش باز میکنه و تا میتونه حرف میزنه و طرف رو خندون میکنه از حرفای جالبش .فدات بشم من که اینقدر شیرین زبونی عشق من.

همچنان هم غد و زود اشکش درمیاد و زود هم قهر میکنه.توی محبت کردن نظیر نداره.

از مهبد بگم که خدارو شکر خوبه ،6 تا جوش زیر توی بدنش زد ولی مشکل دیگه ای نداشت،تب نکرد،بی حال نشد، و البته شیر خوردنش هم کم نشد....

عشقم4 ماهش تموم شد .

فردا میبرمش برای واکسن 4 ماهگیش .خدا کنه که زیاد اذیت نشه.

میخوام غذای کمکی رو شروع کنم .اگه حس میکنم سیر نمیشه .باید ببینم وزنش چقدر شده بعد تصمیم بگیرم.

از پیشرفتاش بگم که ایشون دیگه جغجغش رو سریع میگیره و وقتی خیلی تشویقش میکنم 3 دقیقه اونو دستش نگه میداره و مدام تکونش میده و کلی هم ذوق میکنه.

شیطون بلای من دیگه کامل روی شکم و بدون مشکل برمیگرده و فقط کافیه بذاریمش روی زمین به ثانیه نمیرسه که بر میگرده و اگه برش گردونم سریع رو شکمش میره و تازه غر هم میزنه که چرا میگیریمش .با  دیدن چیزهایی که خوشش میاد جیغ میکشه و ذوق میکنه.

شبا 4 الا 6 ساعت اول رو یسره میخوابه و دوبار صبح بلند میشه.

در حالی روی شکمش خوابیده سرش رو خیلی بلند میکنه.

با کمک مبشینه، دوست داره همش وایسته.

از دیدن افرادی که غریبه نیستن ولی هر دو،سه روز یک بار که میبینتشون میترسه و گریه میکنه.

مفهوم دالی بازی رو میفهمه.

میتونه دنبال کسی یا چیزی که اسمش رو میبریم بگرده.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

باباي مليسا
17 فروردین 92 9:24
سلام . ضمن آرزوی سالی پر از سلامتی ، خوشی ، مهربونی ، همدلی ، عاقبت بخیری و خلاصه تمام آرزوهای خوب و قشنگ برای شما و خانواده محترمتون و تبريك بخاطر نوشته هاي زيباتون باید عرض کنم که وبلاگ ملیسا خانم با کلی عکسهای متنوع به روز شد . خیلی خوشحال می شیم تا سال جدید ملیسا رو با بازدید و گذاشتن یک یادگاری زیبا ، قشنگتر و دلنشین تر کنید . منتظر شما و یادگاریهای زیبای شما هستیم.
مامان سونیا
18 فروردین 92 10:36
سلام عزیزم خدا بد نده انشاالله زودی لباس عافیت به تن کنی عزیز دلم مینا جون خیلی مواظب مهبد جون باشه نگیره البته متین جون الان گرفته بهتره در سن بزرگسالی خیلی بده من خواهرم پارسال گرفت نزدیک دوماه پدرش در اومد تا خوب شد برادرمم هم دوسال پیش گرفت بیچاره به مردن رسید هردوتا شون خیلی زیاد اذیت شدند میگن در دوران کودکی بیماری سبک تر هست سیستم ایمنی بدن هم کار ایی بهتری داره عزیزم منتظر خوندن خبر سلامتی متین جان هستم


آره عزیزم شما راست میگی.
سودابه
18 فروردین 92 19:19
سلام عزیزم تمام عمرتون سبز و بهاری باشه وهر روزتون نوروز .عیدتون مبارک.دعا گویتان بودم.


ممنون که یادمون هستی خانمی.
سودابه
18 فروردین 92 19:28
بمیرم الهی عزیز جون انشالله زودتر خوب بشی.البته من و متین ومانی ومامانشون هم سرماخوردیم وهمه با هم افتادیم


ان شالله همگیتون سلامت باشید.
مامان سونیا
21 فروردین 92 8:53
خوب خدا رو شکر عزیم که بهتر شدی و لبهای مامان مینای عزیز رو به خنده باز کردی و اما مهبد کوچولوی شیطون حال او احوالت که خوبه گل پسر دیگه یواش یواش میخوای به جمع غذا خورها بیایی انشاالله که بی دردسر واکسنت رو بزنی گلم و جرگه غذاخوران عالم اضافه بشی عزیزم


مرسی عزیزم.
مامانی درسا
22 فروردین 92 3:22
عزیزم متینی آبله مرغون گرفتی اشکالی نداره تا بچه باشی سه تا یه هفته خوب میشی بزرگسالی بده ....... همیشه سلامت باشی .....مهبدی چهار ماهگیت هم مبارک باشه مینا جونم شما هم سلام میدم و انشاالله همیشه به سلامت بالای سر عزیزات باشی


مرسی عزیزم.ایشالله شما و خانواده گلت همیشه سالم باشید.
الهه مامان یسنا
23 فروردین 92 16:15
.وای خدای من آبله مرغون گرفته متینم؟ چقدر من دیر رسیدم!!! حالا دیگه حتما خوب شده خدا روشکر ولی خیلی بده و من هنوز خاطره آبله مرغون گرفتنم رو یادمه از بس که بدنم میخارید. بمیرم چی کشیده
خدا رو شکر که مهبد جونی شدید نگرفته البته چون شیر میخوره و اگه خودت گرفته باشی پادتنش رو بهش دادی تا وقتی شیر میخوره خبری از آبله مرغون واین بیماریهای این مدلی نیسن. ان شا الله خونتون از مریضی به دور باشه


آره عزیزم راست میگی منم خیلی اذیت شدم ولی خداروشکر متین فقط 2 3 روز اینجوری بود بقیش خوب بود .
مرسی ان شالله مریضی از شما و خانودات دور باشه.
مامان یگانه زهرا
27 فروردین 92 1:45
سلام عزیزم، گل پسرا خوبن؟
خدا رو شکر که متین جونم دوره آبله مرغون رو به سلامت پشت سر گذاشت
یاد خودمو یگانه زهرا افتادم چه روزای بدی بازم خدا رو شکر که شاد و سلامتید


سلام عزیزم .ممنون.
آره روزای سختی بود خداروشکر که تمم شد.
مامان امیرعلی جیگر
29 فروردین 92 9:37
آخی بمیرم .خدا رو شکر که متین خوب شد.اولش خیلی نارات شدم.ولی وقتی گفتی خوب شده و شیطونیاش شروع شده خوشحال شدم.خدا کنه مهبد نگیره .

راسی واکسنشو راحت زدی؟یا اذیت شدی؟


راسی بیا خصوصی


مرسی گلم.