با اطمینان مهبد آبله گرفت.
سلام به فرشته کوچولوهای خودم.
اومدم بگم مطمئن شدم مهبد هم آبله مرغون گرفته وتاریخش هم 31/1/92 هستش ، خیالم راحت شد .کوچولوی من خفیف گرفته این بیماری رو و فقط جوش زده بدنش و الان هم به زخم تبدیل شده و اصلا هم خودش نفهمید.حتی یه ذره تب هم نداشت. خداروشکر. بی حال هم نشد .از شیر خوردن هم نیفتاد.بازم خداروشکر.
متین هم لکه های زخماش دارن کمرنگ تر میشن.
دیروز 2 اردیبهشت تولد بابارضا بود واسه همین هممون جمع شدیم خونه خاله میترا و با کیک و برف شادی سورپرایزش کردیم. متین قبلش نزدیک بود لو بده و هی می گفت مامان چرا کیکو نمیاری پس.
امروز که 3 شنبه 3 اردیبهشت باشه.با مهراوه دختر دایی و مامانش رفتیم جاده چالوس رستوران همیشگیمون (لاله) حای همه دوستان خالی .آبو هوا عالی بود و غذا هم خوش مزه .بچه ها هم حسابی یازی کردن.بعدشم رفتیم خونشون و تا شب که بابایی اومد دنبالمون موندیم.تازه مهراوه هم آبله مرغون گرفت .تازه اولشه .ایشالله زیاد اذیت نشه.
ایروزا مهبد تا غذا میبینه دست کسی اب از لب و لوچش آویزون میشه و چشمش همش دنبال دست یا دهن طرف که ببینه چی میخوره و در همون حین هم زبونش رو بیرون نگه میداره .شاید فکر میکنه اینجوری میتونه مزش رو بچشه.
هر روز دارم مهبد رو میبرم کالاسکه سواری .بهش کلی خوش میگذره.و البته به من بیشتر.
شیطنتاش موقع شیر خوردن خیلی زیاد شده طوزی که هر یه قلپی که میخوره سرش رو برمیگردونه تا ببینه اطرافش چه خبره.یا تند تند منون صدا میکنه که من باهاش حرف بزنم.
وقتی گشنش میشه و من بغلش میکنم برای این که بفهمونه که خیلی گشنشه دهنش رو تا جایی که امکان داره باز میکنه و خیز برمیداره به طرف هر چیزی که سمتش میاد .آخر سر هم صورت منو میمکه زودتر بهش غذا بدم .من عاشق این رفتارشم.