مریضی مهبد.
گل پسرم مریض شده نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟همش بالا میاره.
عزیز دلم از چهارشنبه شب 12/4/92شما هر چی میخوردی رو برمیگردوندی حتی شیر خودم .بردمت دکتر البته چون ساعت 9 شب بود متخصص نبود بردمت داخلی بهت قطره زد تهوع داد و آمپول که خداروشکر نیاز نبود بزنی.حال و احوالت بد نبود فقط یکم بی حال شده بودی .الهی بمیرم برات که حال گریه کردن هم نداشتی دیگه میترسیدم بهت شیر بدم چون به ثانیه نمیرسید که برمیگردوندی فقط با اب مشکلی نداشتی .کلا خیلی بد نبودی ولی همین حالت یه 200 گرمی ازت کم کرد شما هم که توی این ماه غذا خور شدی و قراره که 20 ببرمت قدو وزن میترسم وزن که اضافه نکرده باشی هیچ کم هم شده باشی .خدا نکنه. ول نگرانم. الان که جمعست خداروشکر بهتری ولی کمی اسهال داری .دیروز هم بردمت پیش متخصص . گفت ویروس وارد بدنت شده .الان هم که داری دندون در میاری و مدام دستت توی دهنت و اسهال هم داری انگاری باهم قاطی شدن .امیدوارم بیشتر از این اذیت نشی .بخاطر مریضیت فقط بهت شیر خودم رو میدم بهت خوش گذشته دیگه فعلا غذا نمیخوری .من الان اصرارت نمیکنم.
دیروز و پریروز که اینجوری بودی هم کاسه بدست بودم یا اگه همراهم نبود روی سرامیک راه میبردمت که تمیز کردنی نداشته باشم آخه شب اول5بار لباسات رو عوض کردم وشستم و 3 بار هم متکا پتو وتشکت و حتی تختت رو.شب که نخوابیدم خوابم میومد ولی نگرانی نمیذاشت بخوابم همش مراقب بودم که خدایی نکرده موقع برگردوندن شیر توی گلوت نپره .واسه اینم که خوابم نبره همه لباسارو که شامل لباسای خودم وبابا و خاله میترا بود رو بهعلاوه لباسای خودت شستم .امروز هنوزم کسلم.
دیروز که بردمت دکتر رفتیم برات لباس خونگی خریدم برای متین هم یه شلوار خریدم .خودم هم کفش خریدم بابا هم بلوز یکم حالمون بهتر شد.
مشا داشتی با کاسه ای که کنارت گذاشته بودم بازی میکردی و هر دوتا دستت روبرده بودی توی که متین برگشته میگه ماماااااااااااااان (همینجوری کشیده گفت) مهبد دستش رو کرده توی بالا آورده هاش .ولی خبر نداشت که تمیزه.فکر میکرد شما که اینجوری میشی .من کاسه رو همونجوری نگه میدارم.
داریم شام میخوریم. به متین میگم مامان سالاد بخور. متین هم گقت نه.بعد به بابا میگه :بابا من از توی یاد گرفتم تو گفته بودی که گوجه نمیخوری، منم چون همه کارا رو از توی یاد میگیرم گوجه نمیخورم .بابا مرتضی حرفی برای گفتن نداشت .