متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

متین و مهبد

دندانپزشکی

1392/5/1 11:30
نویسنده : مامان مینا
1,311 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم آقا متین .خوبی مامانی .الان داری چیکارمیکنی .چند سالته که این مطلب رو میخونی؟ هنوزم هم از خیلی چیزا میترسی یا نه دیگه قوی شدی .میدونی چرا اینو پرسیدم .آخه وقتی برای اولین بار بردمت دوندونپزشکی خیلی اذیت کردی و اذیت شدی.بذار برات تعریف کنم.

31 تیر سال 92 بود .چند روز قبلش شما از درد دندون غذا نمیتونستی بخوری و هی میگفتی مامان منو ببر دکتر دندونمو بکشه .منم سرخوش فکر کردم نمیترسی یا لااقل کمه ترسیدنت .ولی خدا به روز کسی نیاره .ساعت 7 شب همین 31 با بابایی بردیمت دکتر .اولش همه چیز خوب بود ولی یکم از صندلی که بالا بردت ترسیدی آخه از این صندلی ها خوشت نمیاد فکر میکنی میفتی .خلاصه که خانم دکتر با کلی وعده که بهت جایزه میدیم اگه پسر خوبی باشی شروع بکار کرد وای وای وقتی خواست آمپول بزنه که اصلا نگفت آمپول و گفت که مورچه داره میره روی لثت .اونم چه مورچه ای به زور نگهت داشتیم تا آمپول رو زد بعد برای این که ترست کمتر شده همگی دسته جمعه از اتاق اومدیم بیرون و بعد یه دور کوتاه توی درمانگاه برگشتیم و شما نشستی روی صندلی ولی هنوز میترسیدی.تا اون موقع مهبد پیش بابا بود .ولی بعد 15 دقیقه که حتی نمیذاشتی مکش آب رو بذارن توی دهنت و با دستات هم جلوی دهنت رو گرفته بودی که چیزی بهش نزنن .بلندت کردیم و دوباره دور زدیم ولی بی فایده بود و اینجا بود که بابارو  خبر کردیم من با مهبد اومدیم بیرون و رفتم تا به مهبد شیر بدم که بعد 5 دقیقه صدای جیغ شما بلند شد بعدش ساکت شدی گفتم خوب داره انجام میشه که دوباره 5 دقیقه بعدش جیغت رفت هوا نمیدونم چی شده بود که وقتی خانم دکتر دندونت رو خالی کرده بود نمیذاشتی مواد بذارن .خلاصه کار نصفه مونده بود و نمیشد همینجوری ولش کرد و خانم دکتر هم بعد این همه قربون صذقه رفتن عصبی شده بود .شما هم فقط میگفتی میخوام برم خونه حاضر بودی درد بکشی ولی اونجا نمونی.من اومدم مهبد رو دادم دست بابا و کلی باهات حرف زدم وبهت گفتم هرجا دردت گرفت دست منو فشار بده .انقدر ترسیده بودی که حتی نمیذاشتی پنبه بذارن توی دهنت .و فکر میکردی که چی شده.من که صحبت کردم گذاشتی و با جیغ های گاه و بیگاه و ناله و گریه خانم دکتر مواد رو رو دندونت گذاشت .و شما هم با کلی گریه بلند شدی و این دندون درست کردن واسه ما 150 تومن آب خورد که نمیدونم درست انجام شده یا نه خدا کنه مشکلی پیش نیاد .خلاصه که اینقدر جیغ وداد تو رودیدم استرس گرفتم و شب با سردرد خوابیدم و موقع خواب انگاری کوه کنده بودم نایی دیگه واسه من و باباب نمونده بود.خلاصه که شما حسابی اذیت شدی .بیشتر از همه ناراحتیت عذابم میداد و هر چی هم حرف میزدیم فایده نداشت.امیدوار م الان دیگه اینجوری نباشی. خوب خیلی خسته شدم .تا روزانه های بعد خدا حافظ گل من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان سونیا
2 مرداد 92 13:45
ای وای چقدر بد طفلی چه درددی کشیده عزیزم خیلی مراقب بقیه دندونات باش تا دیگه از این اتفاقهای بد برات نیفته


ماهم مثل متین درد کشیدیم واقعا هم سخته
مامان علی مرتضی
6 مرداد 92 13:08
آخه بخدا درد دندونو بروسلی هم نمیتونه تحمل کنه چه برسه به ی بچه.ولی چی کشیدین انشالله که دیگه پیش نیاد


آره خواهر ایشالله دیگه هیچوقت پیش نیاد.
مامانی هدیه
30 مرداد 92 11:12
ای بابا مامانی خوب بچه می ترسه دیگه


ما بیشتر ترسیدیم که با ترسش به دهنش صدمه نرسه
خاله حسنا
12 شهریور 92 23:58
سلام خدا نگه داره پسرای گلتونو واستون. خدا مامانی خوبشونم واسشون نگه داره که با این همه مشغله وبلاگ به این خوبی واسش ساخته. موفق باشین


مرسی خانمی.