تطیلی اجباری
سلام گل پسرا حالتون چطوره عزیزای من.
متین میدونستی 1 هفته اجباری تعطیل شدی.البته شما خوشحالی که توی خونه میمونی.چون فکر میکنی میتونی همش کامپیوتر بازی کنی. ولی خیالت خام عزیزم. آخه اگه هر روز بازی کنی که خیلی خسته میشی و از همه مهمتر چشمات اذیت میشن و من مجبورم همچنان با گذاشتن زمان اجازه بازی کردن به شما بدم.
راستی نمیخوای دلیل تعطیلیت روبدونی.برات میگم. این روزا هوای خیلی از شهرامون به حالت اضطرار در اومده یعنیاین که آلاینده های ناشی از دود ماشین وکارخونه جات و چیزای صنعتیه دیگه باعث شده هوای شهرا خیلی کثیف و بد بشه واسه همین نفس کشیدن سخت شده .مسئولین هم تصمیم گرفتن که چند روزی رو تعطیلی اعلام کنن تا کسایی که مجبور نیستن کمتر از خونه بیرون بیان مثل( بچه ها،پیرا، آدمای مریض احوال) خیلی از اداره رو هم ساعت کاریشون رو کم کردن .که آدما کمتر بیرون از خونه بمونن.چه میشه کرد باید ساخت .دنیای صنعتی بد چیزی شده .
به این ترتیب شما چند روزی روکه تا آخر هفته مونده به روزای عاشورا و تاسوعا تعطیل شدی و با اون تعطیلی ها شدن 1 هفته.
منم سعی میکنم کمتر از خونه برم بیرون تا مبادا مهبد یا شما دچار تنگی نفس بشید .اینروزا بخاطر آلودگی خیلیها راهی بیمارستان شدن و من دوست ندارم شما ها هم این اتفاق براتون بیفته .امیدوارم خدا کمک کنه به همه اونایی که بخاطر این هوا مریض شدن تا زودتر خوب بشن .آمین.
متین یکی دیگه از تفسیرات رو برات مینویسم ببینی چقدر باحال مسایل رو مطرح میکنی.
دیشب خونه عمه شما رفته بودیم یه یهویی برگشتی میگی: مامان ببین این کثیفیای ته پام دارن میرقصن .نگو پات خوابیده و سوزن سوزن میشده پات که تو اینجوری تصورش میکنی. من عاشق خودت و تحلیلاتم .چقدر نگاه شما بچه ها با ما ادم بزرگا فرق داره.
حالا از مهبدی بگم که اقا پسر شما دیگه حسابی توی خونه کنکاش میکنی و کشوهای جدید کشف میکنی و دوست داری که وسایل اون کشوها رو هم بیرون بریزی. شیطونی شدی واسه خودت.تا هم یکی میاد سمتت که بهت بگه اون کار رو نکن یا جلوت رو میگیره یه جیغ بنفش خوشگل تحویلش میدی و اینجوری اعتراض خودت رو نشون میدی و من عاشق جیغاتم .از ته دل میخندم.
دیروز داشتی کشوی ملاقه و کفیرای چوبی رو میریختی بیرون وقتی دیدی که تموم شدن و چیزی برای انداختن نداری سریع رفتی توش نشستی. و کلی ذوق کردی از این کارت.
میری پشت تاب و تاب رو هل میدی به عقب و جلو و حسابی از این تاب بازی کیف میکنی.
وقتایی که چیزی رو که نباید دست بزنی برمیداری .میای جلوی من رژه میری و با یه حالت کاملا مغرورانه شروع میکنی به سروصدا کردن که ببین من اونی رو که اجازه ندادی برداشتم .بعد که من متوجه میشم سریع هم در میری .البته خودت فکر میکنی تند میری.
تازگیا وقتی توی جمعی همه میخندن شما هم میای و خدت رو قاطی میکنی و میخندی .قربون خنده هات برم که نمیدونی برای چیه ولی میخندی.