باز باران باترانه
هوای پاییزی ....چقدر دلگیره .ولی با این حال دوستش دارم. امروز صبح که بیدار شدم و بیرون رو نگاه کردم درختان زرد رنگ نظرم رو جلب کرد .این فصل با تمام دلگیریاش اما خیلی زیبا و قشنگه. وقتایی که بارون میاد آدم دلش میخواد بره زیر بارون و بی خیال از همه مسائل راه بره.چه حس خوبیه. بوی خاک که بلند میشه منو مست میکنه. دلم میخواد یه روز هوا آفتابی بشه و برم و پا بزارم روی برگای رنگارنگی که روی زمین ریخته.و خش خش برگارو با جون و دل گوش کنم. این روزا با این که صبح تا شب هوا گرفتس ولی خیلی لذت میبرم وقتی که بارون رو میبینم و میبینم که زمین نفس میکشه و درختا و گلا سیراب میشن .خدایا نعمتهات رو شکر که اونقدر زیادن که شکر گفتنای ما براشون بس نیست.
پسرای گلم شما دوتا توی اینروزا خوابتون زیاد شده و دوست دارید بیشتر توی رخت خواب باشید و البته من و بابایی هم همینطور هستیم ولی ما که نمیتونیم زیاد بخوابیم .مخصوصا بابایی که مجبوره از خواب ناز پاشه و بره سر کار .همسر عزیزم خدا قوت .ان شالله بتونم جبران کنم زحماتت رو.
راستی چند تا کلمه از کلمات متینی هم بذارم که پیشرفت میکنه به خوب گفتن.
آقاتار( اصلش :آواتار)
تارتو( تاپ تون)
لاپشتای اینجا(لاک پشتاهای نینجا)
لیلون و پستیج(لیلو و استیچ)