عکس های 1 سالگی مهبد
با عکسای آتلیه مهبد و متین اومدم.
سلام گل پسرا .
بالاخره ما هم رفتیم اتلیه توی یه روز بارونی.جونم واستون بگه ساعت 11 رفتیم که 12:30 اونجا باشیم .از وقتی رسیدیم دویدن های منو بابایی شروع شد که شما مهبد خان رو آماده کنیم شما هم که شیطون بلا همش در حال کنکاش توی دنیای جدید بودی با اون همه وسایل و اسباب بازی های جدید خلاصش کنم کلی عرق ریختیم و کلی هم جیغ زدیم .خانم عکاس که دیگه صداش در نمیومد بس که جیغو داد کرد واسه جلب توجه شما هم به روی خودت نمیاوردی و همش کار خودت رو میکردی .اینقدر شیطونی کردی که عکسایی رو که میخواستم نشد همه رو بگیریم دو سه تا دکور از شمت و یکی دوتا دکور از متین و چند تا هم خانوادگی .ولی همینا 2 ساعت و نیم وقتمونو گرفت.بعدش تا عکسا رو انتخاب کنیم شد 4 بعد از ظهر.
یه موضوع جالب این بود که خانم عکاس همش منو صدا می کرد مامان، مثلا: مامانی این کار وانجام بدید .یا مامان اونجوری بشینید .اینقدر اینجوری صدام کزد که متین اخرش ازم پرسید:مامان قبل این که من دنیا بیام شما این خانم عکسارو دنیا اوردید.من گفتم نه چرا همچین سوالی میکنی؟!!
متین هم گفت :آخه به شما میگه مامان
وای مردم ازخنده.
مهبد خان هم از خانم عکاس خجالت میکشید و مدام سرش پایین بود ولی خوب .از نتیجه کار راضیم .بریم ادامه مطلب برای عکسا
جیگرهر دوتا تونو عشقای من
عاشقتم عزیز دلم .