متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

متین و مهبد

ورژن جدید مهبد

1393/3/15 12:20
نویسنده : مامان مینا
1,949 بازدید
اشتراک گذاری

سلما سلما گل پسرا .خوبید عزیزای من.

امروز یه  ورژن جدید داریم از مهبد عسلی

اگه گفتید.......

.............

............

.........

........

....

.

نمیدونید.؟

اینم عکسش

بالاخره کچلش کردیم. دلم نمیخواست ولی مجبور شدم آخه موهای مهبد خان خیلی بد رشد کرده بود.حالا چند هفته بعد خوب میشه یه دست درمیاد.
شما بگید آخه این چه کاریه؟؟؟؟؟؟سوالقه قهه

برای اولین با شما نشسته خوابت برد بس که ورجه وورجه کردی

اینم که معلومه با دایی داری کارتون میبینی

اینم برنامه هر شب ما که دوست داری پیش بابات بخوابی

آخرین عکس شما روز قبل از بی مو شدن. فدات شم که اینقدر ناز خوابی .مثل این که سوال داشتیا؟

دو روز پیش که تهران طوفان اومد ما هم یه نیمچه هوای بدی داشتیدم که باعث شد برق چندساعتی نباشه .توی خونه هر کار بود کردیم دیگه شما دوتا گل پسر خسته شده بودید .منم بالکن خونه رو اماده کردم و شما عسلام رو به صرف کیک و شیر و کرم کارامل و میوه دعوت کردم .خیلی خیلی ذوق کردید .مخصوصا متین عشقش بود اینکار.تا برق بیاد توی بالکن بودیم که هوا هم سرد شده بود براتون پتو آوردم.متین خان هم که داشت مثل پلیسا به ماشینا علامت میداد که برن یا بمونن.

    

 

اینجا شما یه مدت زیادی رو با دستکش های عزیز سرگرم بودی

 

متین رفته بود کلاس زبان ترم سوم رسیده گل پسرم.و شما رو بردم باغچه گردی

اینا دومدل از عشق متین به کشیدن کارتون لاک پشت های نینجاست. عروسکشو برات خریدم.اینقدر که عاشقشونی

خمیر بازی درست کردم برای متین خان بسکه گفت خمیر میخوام.مهبد هم که میخوردشون.

یه نقاشی خوشگل از عشقم متین.خودش برعکس کشیده

متین مامان هرروز که میخوایم بریم کلاس فکر میکنه داریم میریم کلاس اول.از هیجان زیاد.

میگه چرا برام جشن تولد نمیگیری آخه مامانی توی ماه رمضانه نمیدونم چیکار کنم.

دیروز که چهارشنبه بود باباجون و مامان جونش اومدن خونه عمه هنوز اونجاست و نیومده.

باکیوان کامپیوتر بازی میکردی دیدم نیستسید خوشحال شدم گفتم دست از سر کامپیوتر برداشتید توی حیاط داری بازی دیگه ای میکنید .اومدم میبینم فرش انداختید دارید با ایپد بازی میکنیدشاکی

شبش کلی فوتبال بازی کردی میگفتی هنوز خسته نیستم.

مهبد هم که اینقدر جیغ زد که همه رو عاصی کرد منم آوردمش خونه

پسندها (4)

نظرات (9)

مامان مریم
17 خرداد 93 16:29
سلام مینا جون این قسمت مطالب دوستان خیلی خوبه هاااا تا دیدم آپ کردی بدوووو اومدم گل پسره مارو ببین کچلوی مننننن،انشالله زودتر موهاش رشد میکنن از این قیافه در بیاد خوابش کنار باباش خیلی قشنگه حتما عکسو چاپ کنه بزن به دیوار من که خیلی خوشم اومد علی مرتضی هم دوس داره بین منو باباش بخوابه اونم بزور نمیدونم دیشب بعد چند دقیقه چی شد که گفت:برم سرجام چه خوب خمیرارو درست کردی من یبار درست میکنم خوب درنیومد وزیاد سفت شد ومن انگیزمو واسه دوباره درست کردن از دست دادم. اگه از جایی اموزششو گرفتی لطفا لینکشو برام بزار سلام مریم جون. بعد چند وقت تونستم بیام .اینترنت مشکل اشت. قربونت.مهبدی تقریبا هنوز کچله نمیدونم اانگاری رشد موهاش رفته توی تنش که خیلی بلند شده. انگیزه داشته باش. منم اگه دوباره دیدم دستورشو میذارم
مامان سودابه
23 خرداد 93 0:04
ای منتظران گنج نهان می اید ارامش جان عاشقان می آید بر بام سحر طلیعه داران ظهور گفتند که صاحب الزمان می آید میلاد امام زمان مبارک مینا جونمی عینک آقای شوهر رو از چشمش بردار که اگر بشکنه وای قیمتها سر به فلک کشیده مرسی سودابه جون .ولی شکستنی نیست
♥پرنیان♥مامان متین
31 خرداد 93 16:28
موهاش کو؟شبیه ای کیو سان شدی مهبدجونی(شوخی) شادو سلامت باشین
مامان سودابه
14 تیر 93 5:14
برو خصوصی عزیزم
مامان امیر علی
18 تیر 93 14:54
سلام. خوبی خانومیی چه خبرا؟ پسرا چه بزرگ شدن ماشالا بببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببه خانننننننننننم. شما خوبی ؟ ما که خوبیم. نبودی .میام پیشت
سحر
25 تیر 93 11:16
*************************** *******\/***\/****\/********** *******/\***/\****/\********** *******||***||****||********** *******||***||****||********** ***(---------------------------------)***** ***(-----------تولدت مبارک-------)***** ***(---------------------------------)***** ***(---------------------------------)***** ****************************
مامان امیر علی
29 تیر 93 10:24
سلا مینا خانم گل ببین چه بر سر کچل این مهبد آورده.مگه میخوای بفرسیش سربازی شمارمو خصوصی میزارم ادد کن خودت منو سلام عزیزم. دیگه الان از کچلی دراومده گل پسر. الان میرم خصوصی
مامان سونیا
5 مرداد 93 9:39
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود صد حیف از این بساط که برچیده می شود در این بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آنکس است که بخشیده می شود عید شما مبارک
مامان محمدرضا
6 شهریور 93 17:11
از راه در میبوسمتون اینم جواب ما