مدرسه
مدرسه ها دوباره باز میشن .ولی امسال یه فرقی داره با سالای قبل. اونم وجود پسر نازم .متین خوشگلم هستش. .اینروزا استرس و هیجان دوران مدرسه اومده سراغم .خیلی خیلی زیاد هیجان دارم. انگار که من دوباره بخوام بشینم پشت نیمکت و درس بخونم.متین با انداختن کیف کولی و نشون دادن لباس و کفش مدرسش ذوقش رو به همه نشون میده .نمیدونم اونم مثل من هیجان داره یا نه. .در هر صورت 31 /6 یعنی پس فردا که دوشنبه باشه جشن شکوفه ها برگزار میشه و بعدش شروع مدرسه. توی این مدرسه هنوز به شیوه شیفتی بچه ها درس میخونن.یه هفته صبح و یه هفته بعداز ظهر نمی دونم متین میتونه کنار بیاد یانه.آخه صبح ها سخت بیدار میشه. لباسو کفش و کیف و دفترهاش و جامدادی و مداداش حاضرن .دیگه فکر نکنم جز کتاب چیزی لازم داشته باشه. خوبی مدرسه متین نزددیک بودنشه. 5 دقیقه راه تااونجا هست .و این برای من که یه مهبد خان فسقلی دارم خیلی خوبه که راه خستم نمیکنه بعلاوه بعد چند ماه متین می تونه خودش بره وبیاد.البته به شرایطی بستگی داره.
دوباره حس نوازندگی متین گل کرده و پیانو میزنه .نمیدونم کی میشه پیگیری کرد تا بفرستمش کلاس.
زبان که فعلا منحل شده .تا جا بیفته توی مدرسه.
بالاخره دوچرخه سواری بدون کمک رو یاد گرفت .چقدرم ذوق داره.
از مهبد بگم که شیطون تر از روز قبلش میشه. عاشق تابه والبته دیگه اینروزا سرسره بازی هم میکنه .روی ابرا پرواز میکنم وقتی که میبینم با خنده و شادی با متین بازی میکنن.هنوز هم روی درو دیوار نقاشی میکشه. و اصلا هم گوشش بدهکار نیست .تا چشم منو دور میبینه میره سراغ کیف پولم و همه وسایلش رو میریزه بیرون.
الان دیگه باید برم تا بعد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی