متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

متین و مهبد

کلمات جدید متین خان و یه سوال

  اونا به تو دوست می باشیدن = اونا با تو دوست هستند.               مامان ابل سرفه میندازیم = مامان اول سفره بندازیم.                                 ماشینم تصادف شد = ماشینم تصادف کرد. مامان :متین کجا می رفتی؟ متین : هیج جا مامان: پس چرا می دویدی؟ متین از اینجا بازیم بود= یعنی از اینجا می پریدم. موثلث= معلومه دیگه؟   حالا ......... دوستان اگه گفتید ...
16 آبان 1390

چگونه از همان کودکی حرف شنوی را به کودکمان بیاموزیم ؟

  گاهی کودک نوپایمان کارهایی انجام می دهد که نباید آن کارها را نادیده بگیریم. بنابراین او را از آن کارها منع می کنیم، اما او همچنان رفتارش را ادامه می دهد و ما می خندیم و پیش خود فکر می کنیم چه رفتارهای بامزه ای! همین رفتارهای بامزه باگذر زمان دیگر برای ما خنده آور نیستند و این بار ما مخالفت می کنیم اما دیگر این مخالفت سودی ندارد زیرا کودک این پیام اشتباه را از همان ابتدا از شما گرفته که هر کاری می تواند بکند و شما چشم پوشی می کنید. بنابراین نادیده گرفتن بعضی رفتارها به او یاد می دهد که هر کاری کند والدین با او کاری ندارند و این موضوع وقتی که او 12 یا 14 ساله شد برای شما غیرقابل تحمل است زیرا او به مرور زمان عادت کرده...
15 آبان 1390

دوستای متین

متین زیاد دوست پیدا نکرده ولی عوضش دوستهایی داره که به اندازه دنیا خوبن امروز اسماشونو وآدرش وبلاگاشونو گذاشتم. ببینید دوستای ماهشو. اولین دوست متین پسرخاله گلش که من از ته ته ته ته قلبم دوستش دارم.اسم وبلاگی که براش درست کردم زبل خان و واقعا هم زبل.ایشون ٣ سال و ٥ ماه و ١٥ روز دارن و متین هم٣ سال و ٣ ماه ٢٠ روز. ٢ ماه اختلاف، و یه دنیا اختلاف شخصیتی، ولی هر دوتا شون همدیگرو خیلی دوست دارن.منم جفتشون رو http://azizebaba.niniweblog.com امیر علی جان الان 1 سال و 3 ماه داره و خیلی با نمک  و ناز http://amiralijigar.niniweblog.com این کوچولوی ناناز که من عاشقشم آوینای مو فرفری  منه 2 سال و 1 ماه داره.متین ...
14 آبان 1390

معرفی وبلاگ

    سلام دوستان خوبم . به خاطر حضور گرمتون و اظهار نظرهای خوبتون ممنون. برای خواهرزاده عزیزم یه وبلاگ باز کردم ، آدرسشhttp://azizebaba.niniweblog.com اگه به دیدنش برید خوشحالم می کنید. منتظر نظرات خوبتون هستم. ...
14 آبان 1390

گفتگوی های مامان و متین

مامان: متینم کجایی مامان؟ .................................. مامان: متین کوشی؟ ............................ مامان: آقا متین!!!!!!!!!!!!!!!!! مامان: متیییییییییین ؟؟؟؟؟؟ می رم  دنبالش تا ببینم کجاست. به به آقا متین اینجا چی کار می کنی؟ متین: اومدم جیش کنم خب مامان:پس چرا صدات کردم جواب ندادی نگرانت شدم؟ متین: خب من که دستم بند بود خب مامان: دستت یا دهنت؟ دیدم شلنگو توی دهنت کردی و داشتی آب می خوردی. زود بیا بیرون متین: هنوز خودمو نششتم آخه خب( با غر غر ) مامان: خب کارتو تموم کن بیا بیرون متین: آب می خوااااااااااااااااام بخورم خب. حالا من چی کار کنم آب نخوردم( باگریه) شیطون بیا بیرون بهت آب با لیوان بدم بدو ب...
10 آبان 1390

شاعر متین خان

خاله پربانه                                                                                 خیلی هستن خاله پربانه که منو دوا کرد چون که مامانشون بیاد بعد دوباره باباش میاد دوباره که باباش رفته بوده مامانش رفته تاب بازی کرده ا...
9 آبان 1390