شاعر متین خان
خاله پربانه
خیلی هستن
خاله پربانه که منو دوا کرد
چون که مامانشون بیاد
بعد دوباره باباش میاد
دوباره که باباش رفته بوده
مامانش رفته تاب بازی کرده
اومده
بعد دوباره براش این جوری می کنه
بعد دوباره توپو میندازه به ساعت
بعد دوباره یهویی دزده اومد
دیوارو انداختو کند.
می بینید چه پسر با استعدادی دارم این شعرو دیشب که زیر پتو داشتیم باهم بخور می دادیم به قول خود (بو می دادیم) خوند اینقدر شعر خوندیم که شعراش تموم شدو فل بداهه گفت.
مامان :ای وای متین چرا خیس آب شدی؟
متین: مامنی من خودمو آب پاشی نکردم.
مامان: می بینم.......
ببخشید رشته افکار از دستم در رفت از دست این پسر شیطون . همین الان داره شیرین کاری می کنه و شلوارشو جلوش گرفته و می گه ببین شلوارمو پوشدم.آخه آقا از دستشویی اومدن بیرون و بقول خودشون دارن زشت زشت راه می رن. می دونید پسرم بزرگ شده و خودش می ره دستشویی و میاد، ولی معمولا خیس برمیگرده خب چیکار می شه کرد باید یاد بگیره دیگه .