گفتگوی های مامان و متین
مامان: متینم کجایی مامان؟
..................................
مامان: متین کوشی؟
............................
مامان: آقا متین!!!!!!!!!!!!!!!!!
مامان: متیییییییییین ؟؟؟؟؟؟
می رم دنبالش تا ببینم کجاست. به به آقا متین اینجا چی کار می کنی؟
متین: اومدم جیش کنم خب
مامان:پس چرا صدات کردم جواب ندادی نگرانت شدم؟
متین: خب من که دستم بند بود خب
مامان: دستت یا دهنت؟ دیدم شلنگو توی دهنت کردی و داشتی آب می خوردی. زود بیا بیرون
متین: هنوز خودمو نششتم آخه خب( با غر غر )
مامان: خب کارتو تموم کن بیا بیرون
متین: آب می خوااااااااااااااااام بخورم خب. حالا من چی کار کنم آب نخوردم( باگریه)
شیطون بیا بیرون بهت آب با لیوان بدم بدو بیا...... و پایان گفتگو
متین: مامان بیا شوت بدیم
مامان: بنداز می گیرمش
متین: تو بلت نیستی بازی کنی من می خوام با بابایی بازی کنم. بابا کجاست؟
مامان: سر کار ولی زودی بر می گرده
متین: تچ ، چرا بابا همش می ره سر کار آخه/ منم دیگه بابا ندارم خب حالا چی کار کنم؟
مامان: صدای زنگو شنیدی. بدو بابا اومده . بدو درو باز کن.
متین: هوراااااااا بابایی اومد رفتم رفتم رفتم .