متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

متین و مهبد

عید فطر

  روز آخر چقدر عرفانیست چشمهایم عجب بارانیست عطر جنت تمام شد افسوس آخرین لحظه های مهمانیست عید همگی مبارک   ...
8 شهريور 1390

فرهنگ لغت متین 2

تمساح = تسماح تفنگ = توفنگ عقب = عبب من با تو دوست نیستم = اصلا با تو دوست نمی باشم بند کفشم باز شده = کفش بندم واز شده     ...
8 شهريور 1390

طالقان 90

          اینجا طالقان منو تو بابا مرتضی عمو مهدی خانموش و آوینا جونو مامان باباش با هم ایجا رفته بودیم به تو آوینا که خیلی خوش گذشت اصلا دلتون نمی خواست که برگردید توی اون دشت بزرگ که کنار سد طالقان بود هی ای طرف و اون طرف می دویدید و یک لحظه هم نمی ایستادید اگه یه وقت ئستتون رو می گرفتیم که خدایی نکرده نیوفتید که اوخ بشید با گریه و جیغ می خواستید که فرار کند و واسه همین تو همش دست منو چنگ می زدی که زودتر ولت کنم آخه مامانی می ترسیدم بافتی جون این دشته شیب داشت و من همش نگران این بودن که زبونم لال طوریت نشه                   &n...
4 شهريور 1390

یادآوری

سلام جیگر مامان یه چند وقتی چیزی برات ننوشتم ببخشید می خواستم بگم که خیلی دوستت دارم بیشتر از قبل اگه یه فیلم ببینم که بچهه از مادر جدا میشه یهویی دلم برات تنگ می شه با این که تو اتاق خودت داری بازی می کنی فوری میان و بهت می گم بیا بغلم تو هم که این کار رو خیلی دوست داری سریع می پری و میای و منو بوس می کنی منم هر جند تاکه تو اجازه بدی بوست می کنم تو حالا دیگه خیلی چیزها رو می فهمی و من از این بابت خوشحالم  خیلی هم شیطون حرف گوش نکن شدی و مدام سر ناسازگاری می ذاری اقتضای سنت دیگه من که مشکلی ندارم و تازه  با این کارات هیجان زده می شم کلی هم موقع این رفتارات بهت می خندم آخه خیلی بانمک امتنا می کنی و بهم می گی که باهام دوست نیستی و...
29 مرداد 1390

متین و عروسکش

متین گلم اینجا 6 ماهته تو الان اندازه عروسکتی و این خیلی جالبه بعدا که این عکس رو ببینی می فهمی که چقدر کوچولو بودی چون من عروسکو نگه می دارم تا بزرگ شدنت رو ببینی ...
12 مرداد 1390

سوال کردن عزیزم

سلام عزیز دل مامان  می دونی چیزه شما تازگیا خیلی حرف می زنی بلبلی شدی واسه خودت اصلا یک لحظه هم آروم و قرار نداری و مدام در مورد همه چیز صحبت می کنی و یا این که سوال می پرسی  که با چرا؟ شروع می شه همیشه خدا هم ٧ بار پشت سر هم سول می پرسی که هر کسی غیر از مامانیت بود رو کلافه می کرد ولی از اون جایی که مامان عاشق صحبت کردن و سوال پرسیدن پسرش هیچ وقت خسته نمیشه و من همیشه دوست دارم صدای قشنگت رو بشنوم و امیدوارم همینجور کنجکاو بمونی و برای پیدا کردن سوالات بیای پیش مامان و من هم تا جایی که بلدم بهت جواب میدم نانازی من                    ...
12 مرداد 1390

بزرگ شدن متین

پسرم خیلی بزرگ شده الان 3 روز مونده به تولد3 سالگیش ولی  واسه خودش مردی شده خیلی باهوش   متین خیلی با احساس و من از این بابت خوشحالم وقتی دلم میخواد که بوسم کنه انگار از تو چشمام می خونه که چه فکری دارم و می دا و سریع صورتمو بوس می کنه و اون موقست که تو آسمون پرواز می کنم و دلم می خواد همینجوری بوسم کنه و من تو آسمون بمونم ...
25 تير 1390