متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

متین و مهبد

7 ماهگی

1392/3/22 14:14
نویسنده : مامان مینا
1,573 بازدید
اشتراک گذاری

این پست مخصوص مهبد خان.

سلام به عشق 7 ماهه خودم .مبارکت باشه مامان جون .ان شالله عمر با عزت و سربلندی داشته باشی.وارد هفتمین ماه از زندگیت شدی .اونم با کلی استرس .دیروز هم که 21/3/92 بود بردمت و واکسنت رو زدم الهی برات بمیرم که اینقدر جیغ زدی .البته خداروشکر فقط لحظه اول اینجوری بود بعد که بهت شیر دادم آروم شدی.ولی خوب تا شب تب داشتی و روی پای چپت واینمیستادی .این واکسن شما همراه شد با مریضی نامعلوم که شاید برای دندون درآوردنت باشه چون اونم باعث تبت شد البته فقط بالاتنت داغ بود و مدام دستت رو میبردی توی دهنت و اگه من لثه هات رو ماساژ میدادم کمی آروم میشدی.و لثه هات هم ورم داشت یکم هم آب دهن داشتی و بیرون روی هم پیدا کردی .نمیدونم سرما خوردی یا فقط از دندونات ولی این چند تا که با هم همراه شد خیلی بیحالت کرد .حتی نای گریه کردن هم نداشتی و شبا هم هر 1 ساعت بیدار میشدی و توی این 4 روز گذشته خیلی کم خواب شدی واسه همین روزا بیشتر میخوابی.راستی یه چیز دیگه که باعث ناراحتی شما شده .اضطراب جدایی که سراغ شما هم اومده.و حتی نمیخوای که از کنارت بلند بشم .برای اطمینان هم دستت رو میذاری روی پام که مطمئن بشی هستم.و اگه بلند شم واویلا داریم و شما جیغیه که میکشی.ول کن هم نیستی .هیچی هم ساکتت نمیکنه و فقظ وفقظ باید خودم بغلت کنم تا آروم بشی. خاله میترا یه عکس از موقعی که دستت رو روی پام گذاشتی گرفته بعدا میذارم ببینی.

این چند روز اینقدر گریه کردی که حد نداره و کمتر خنده های قشنگت رو دیدم .بیشتر هم زل میزنی و نگاه میکنی.دوست دارم دوباره خنده های خوشگلت توی صورت ماهت بیاد تا منو بابای شاد بشیم.

از این روزای شما بگم که دیگه ماشالله مردی شدی .قد رعنا داری، چشمای زیبا داری، خیلی خاطرخواه داری.ماشالله ماشالله قد و وزنت عالیه و خداروشکر در کل مشکلی نداری.یه مدتیه خیلی سرو صدا تولید نمیکنی و بیشتر گوش میدی .شاید داری ذخیره میکنی که بعد راحت بتونی استفاده کنی.

هر روز توی خونه سوار تاب میکنمت ولی خیلی طولانی مدت دوست نداری توی تاب باشی در حد 5 دقیقه.

کارتون ببعی هارو باعشق نگاه میکنی.

کامل میشینی. سینه خیز عقبی میری.

قربونت بشم داری برای چهار دستو پا رفتن تمرین میکنی.ولی این مریضی ها یکم عقب انداختش،چون حال نداری که.ولی وقتایی که در حال تمرینی فقط و فقط میشینم و نگاهت میکنم که چقدر با جدیت این کار رو میکنی.خدا بدادم برسه الان نمیتونی دنبالم بیای و فقط گریه میکنی اون موقع که راه بیفتی چیییییییییی میشه.

دیگه رسما غذا خور شدی ولی تا هفته آینده صبر میکنم تا حالت بهتر بشه وشروع کنم غذا دادن رو به شما که بی میل نباشی.

راستی اینو یادم رفت .موقع شیر خوردن یه پات رو میگیری .من عاشق این کارتم .خیلی باحال میشی گل من.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

سودابه
26 خرداد 92 23:42
خصوصی داری


ممنون.
مامان سونیا
27 خرداد 92 10:16
7 ماهگیت مبارک گل پسر وای چقدر مامانی این مهبد کوچولوی ناناز خاله جون بگذار مامانی هم به کاراش برسه عسیسم


نمیشه خاله باید مامان کنارم باشه خوب.
سودابه
27 خرداد 92 11:23
بازم خصوصی داری


اومدم
مامی امیرین
29 خرداد 92 20:29
عزیزم من برای این پستت نظر گذاشته بودم نمیدونم چرا نیست!!!!
خدا حفظش کنه.
علشق این چهار دست و پا رفتن بچه هام من.


منم خیلی دوست دارم این دوران رو.
مامان کسری
6 تیر 92 0:55
ای جانم ممن نمیدونستم آقا مهبدم اومده مبارکت باشه گلم مامان مینا خوشگل خدا بهت ببخشته خدا حفظش کنه برات عزیزم خیلی ذوق کردم کلی قربون صدقش رفتم


مرسی عزیزم.