بعد از مدت ها
سلام به گل پسرای خودم .میدونم میدونم شرمندتونم به خدا .ولی نمیدونم کامپیوتر چش شده اصلا نمیتونم بیام و براتون از خاطرات بگم الان هم با موبایل هستم .نوشتن و عکس گذاشتن سخته.در هر صورت.
متین مامان حسابی مرد شده .امسال کلاس اولی میشه .سنجش رفت و خداروشکر همه چیز خوب بود ثبت نامش هم کردم مدرسه نزدیک خونه.از الان روزشماری میکنه یه کاغذ پر از عدد براش نوشتم گذاشتم رو یخچال هر روز یکیش رو خط میزنه تا بروز مدرسش برسه .البته بیشتر ذوق تولدش رو داره چون تولدش توی شبای احیا بود نشد که کار انجام بدیم و فقط بابا یه کیک کوچیک گرفت و با خاله میترا و عمه منصوره یه جشن کوچیک گرفتیم.حالا تولد اصلیت هنوز مونده.
خیلی حرف گوش نکن شده .همش میخواد استقال خودش رو بهم نشون بده و بگه همه چیز رو میدونه.مدام در حال ترسوندن مهبده.اونم جیغ میزنه و فرار میکنه میاد زیر زیر دستو پای من.اینروزا متبن دوست داره کارای خونه رو انجام بده.ظرف میشوره .جاروبرقی میزنه.تی میکشه .گردگیری میکنه دلی از جمع کردن وسایل بیزاره.فعلا چیز دیگه ای یادم نمیاد.
حالا نوبت جوجه کوچولوی خودمه.مهبد خان فوق الاده شیطون شده یک دقیقه نمینشینه .به همه وسایل خونه کار داره.با متر بازی کرد .دستش رو بروند .پیچ گوشتی برمیداره و میاد توی هر سوراخی بزنه.مدام پشت پرده ها بازی میکنه .بلد شده سی دی بزاره توی دی وی دی و برای خوش کارتون بذاره..بالاخره با اتو خودش رو سوزوند.اونم پاش رو.جیگرم کباب شد.اومد خودش رو انداخت رو من منم در حال اتو کردن.....
مدام تلفن خونه رو برمیداره همش میگه بابا.عمه.آله.منظورش خاله هستش.
نمیذاره 1ثانیه اسباب بازیاشک جمع کنیم .همه دیوارای خونه رو خط خطی کرده بهش میگیم کی این کا رو کرده میگه ماه .یعنی ماه کشیده.
همش در یخچال باز میکنه که به به بخوره اونم چی؟ زیتون.خیلی دوست داره.
کلمات جدیدی که میگه:
آره.آله ( خاله ).عمم ( عمو ) ...دی دی ( سی دی ) ...