متین فشفشه
امروز گل پسرم خیلی با انرژی شده بودی. نمی دونم چه جوری ولی خیلی انرژی داشتی عالی هم بود ولی خب خیلی خسته شدم و پاهام درد گرفت. خب بذار برات بگم.
اول صبح که همه چیز مثل همیشه بود. شما با صدای من واکنش نشون دادیو سریع بیدار شدی ، صبحانه خوردیم، لباس پوشیدیم و با هم رفتیم مهد کودک. ظهر کلاس زبانم ساعت 2:30 تموم شد، اومدم دنبال شما تا ساعت 3 طول کشید که بیای بیرون . چون خواب بودی. بعدش هر کاری کردم نیومدی با تاکسی بریم و گفتی میخوای تا خونه پیاده بری من فکر کردم تا سر خیابون که10 متر بیشتر دووم نمیاریو سوار ماشین می شی نمیدونستم که تا کجا منو می خوای برسونی. خلاصه اینجوری شد که اندیشه گردیمون شروع شد 3 تا 5 دو ساعت دقیقا طول کشید تا فقط نصف راه رو بریم. توی راه همه کارهایی که دوست داشتی رو انجام دادی ( شما کلی عکس گرفتی، البته با دوربین مامان ولی هنرمندی واسه خودت هستیا، خود عکسات یه پست کامل بعدا برات میزارم ....
هر جا که دوست داشتی پاهای کوچولوتو گذاشتی ، توی آب، گل ، خاک منم هیچی نگفتم، وسط راه پیتزا فروشی دیدیو گفتی که از اون عکساش می خوای بخوری سیب زمینی دیده بودی دیگه بازم اطاعت امر. سیب زمینی خوردنت هم با ادا و اصول های مخصوص خودت بود آهنگ پخش میشدو شما حسابی می رقصیدی البته فقط شونه هاتو تکون می دادی و از این کار کلی لذت می بردی ( من بیشتر البته) آخر سیب زمینیتم ریختی زمین ، بعد کشفیاتمون ادامه دادیم، توی راه مجسمه شیر دیدیم و حسابی بهش نگاه کردی و لمسش کردی . پاهاتو گذاشتی لای میله های پل، از خرابه ها بالا و پایین رفتیم، خاک پرت کردی این طرفو اون طرف، سنگ های بزرگ و کوچیک با هم پرت کردیم توی آب البته رود خونه نداشتیم ها خیابونای خوبمون چاله های خوشگل داشت و به ما کمک کرد تا بازی کنیم.
هر وقت هم ازت می پرسیدم با این که می گفتی خسته ای ولی حاضر نبودی سوار ماشین بشی. به زور سوارت کردم و تا 5 رسیدیم خونه من شروع کردم به مرتب کردن خونه
چون می خواستم جاروبرقی بزنم فرستادمت توی حموم که با رنگ انگشتیات البته به قول خودت( انگشت دستی) بازی کنی شما هم کم نذاشتیو حسابی همه جه رو کثیف کردی ( باز جای خوشحالی داره که با اب پاک می شن این رنگا وگرنه نمی دونستم چجوری رنگا رو از توی خونه پاک می کردم. آخه شما دوبار فقط رفتی دستشویی اونوقت 1 ساعت طول کشید تا جاهایی از خونه رو که کثیف شده بود تمیز کنم و البته به جز تمیز کردن حموم که خودش پروژه ای بود. از نوک پات تا توی دهنت رنگی شده بود .
اینم آثار هنری شما
از ساعت 5 تا 9:30 اصلا حتی برای ثانیه ای هم ننشستم و وفتی روی زمین رسیدم می خواستم بوسش کنم که روش نشستم مثل اینایی که از وطن دور مونده بودن و به محض رسیدن حسابی خاک و بوس می کردند. خلاصه که شما حتی ککتم نگزید . بعد حموم هم حسابی بازی کردی با اسباب بازیات. و حتی به زور رفتی خوابیدی . خیلی عالی بود که کلی بازی کردی ولی برا جالب بود که بدونم این همه انرژی رو از کجا آوردی آخه.