اولین دیدارمون( قسمت اول)
مامانی می خوام برات از روز اولی که برای اولین با دیدمت بگم . دکترم برای سزارین بهم وقت داده بود من همیشه دوست داشتم طبیعی زایمان کنم ولی دکتر مگفت که لگنم برای این کار کوچیک و من مجبورم که سزارین کنم . من خودم از بی هوشی می ترسیدم واسه همین بی حسی موضعی رو انتخاب کردم. اون موقع مامانی فعالت دانشجو بود من دقیقا روز قبلش دانشگاه بودم و برای فقط ١٠ روز از استادم اجازه گرفتم به شرط جبران آخه کار عملی من خیلی زید بود خوب رشته های هنر همینه دیگه . وای ببخشید نگفتم رشتم چی بود ..... انیمشن می خوندم برای کاردانی.زاد روز شما دقیقا روز تولد حضرت علی و روز پدر بود و خدا هم یه هدیه بزرگ رو توی این روز خوب به بابایی مهربونت داد . از صبح که ساعت ٦...