متین شجاع میشه
سلام خوشگل من .خوبی پسر گلم. امروز برات یه خاطره جالب می خوام تعریف کنم.
سه شنبه 90/11/23 باهم رفتیم تهران تا من کارام رو تحویل رئیسم بدم .شما خیلی پسر خوبی بودی .البته همیشه هستی ولی اون روز هم خیلی آقا بودی و اصلا بهونه گیری نکردی .وقتی هم پیش رئیسم رسیدی مثل همیشه سلام کردی و دست دادی اینقدر اینکارت دوست داشتنیه که هر کسی باشه بوست می کنه واون رو هم یه بوس خوشگل گرفتی .بعد از اونجا باهم رفتیم تا برات به قول خودت یه سرسره پیدا کنیم و ما هم چون آریاشهر بودیم رفتیم پارک توی خیابان کاشانی .از دفعه قبل پارکش بهتر شده بود و امکاناتش بیشتر .سرسره های بزرگتر اضافه کرده بودند شما هم که تا رسیدی همه رو یکی یه دور امتحان کردی جز یکی اونم یه سرسره بود که به جای پله فلزی پله طنابی داشت و ارتفاعشم بیشتر از بقیه بود .وقتی گفتم برو روی اون سرسره ترسیدی و نرفتی .کم کم سرو کله بچه های دیگه پیدا شد و باهم مشغول بازی شدید .باهم الاکلنگ بازی کردید، تاب بازی کردید، سرسره بازی هم که روشاخش بود.اونجام منم یه مامان مهربون پیدا کردم که شما با دخترش بازی می کردی ما هم مشغول صحبت کردن بودیم که یهویی دیدم نیستی اطراف رو که نگاه کردم پیدات نکردم ولی بعد یه هو روی اون پله طنابیه دیدمت که با شجاعت تمام داشتی ازش بالا می رفتی اینقدر با اعتماد به نفس قدم می زاشتی که دوستت که اونم می ترسید شجاع شد و دنبال تو اومد. واسه این که نیفتی اومدم زیر پله و هی تشویقت کردم اینقدر یلند تشویق کردمت که مامان دوستت شروع کرد به تشویق کردن شما و دختر که اسمش یاسمین بود .وقتی رسیدی بالا اینقدر خوشحال بودی که نگو انگار که قله فتح کرده بودی البته برای منم یه همچین حسی بوجود اومد و از داشتن پسر به این شجایی به خودم می بالیدم .خلاصه که اینقدر اون صحنه خوب بود که نگو .بعد از بار اول شما 6 بار دیگه هم رفتی بالا و سر خوردی که خیلی هم بهت حال داد.آخرش هم به زور آوردم خونه چون دیگه بی خیال نمی شدی. قربون پسر شجاع خودم برم که اینقدر قویه ماشالله ماشالله هزار ماشالله . بوس بوس بوس بوس بوس برای تو
حالا بدو ادامه مطلب عکساتو ببین.