اولین پست سال جدید.
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به متین عزیزم و دوستای خوبش و مامانهای مهربون سال نو همتون مبارک امیدوارم سال جدید براتون پربارتر از همیشه باشه و روزهای شادی رو در کنار هم سپری کنید..خب بریم سر اصل مطلب که باشه روزای قشنگ بودن با تو.پسر نازم این چهارمین سالی هست که کنار تو هستیم .منو بابایی خداروشکر میکنیم که تو کنارمونی و تمام لحظه هامون رو پر از شادی کردی .همیشه بخند عزیزم و شاد باش تا ماهم با تو شادی بیشتری رو تجربه کنیم.
از اولین روز عید بگم. امسال هم افتخار بودن کنار پدر و مادر خوبم و خانواده عزیزم رو داشتم و البته با شما. صبح قبل از سال تحویل بیدار شدیم و لباس تنمون کردی و خیلی سریع به سمت خونه بابارضا حرکت کردیم ولی نرسیدیم و لحظه سال تحویل رو توی ماشین بودیم بااین که خیابونا خلوت بود ولی ماکه جت نداشتیم خب.خلاصه که رسیدیم و روبوسی وبغل کردن ها شروع شد. شما هم خیلی خوشگل می گفتی عیدتون مبارک. قربونت برم که خیلی ناز حرف میزنی .یعدش لباسای عید رو پوشیدیم تا خاله میترا و خاله مریم اومدن .با هم یه سبزی پلو با ماهی خیلی خیلی خوشمزه خوردیم (جای دوستان خالی) واقعا عالی بود با این که مامان مهربونم 8 تا ماهی آماده کرده بود ولی تهش بازم دنبال ماهی بودیم و سرش دعوا بود . بعد باهم کلی قلیون کشیدیم و شما و محمدرضا عیدهاتون رو گرفتید به شما یه فرقون خاک بازی با مخلفاتش رسید که خیلی دوستش داشتی و همش میگفتی بریم ارکس( ارسک) روستای پدری نزدید طبس و در کل خراسان جنوبی هستش .چون خیلی خاک بازی دوست داری در واقع عاشقشی.همون جا کلی با محدرضا با هم بازی کردید. با هم عکس خانوادگی انداختیم و بعداز ظهرش رفتیم دیدن دایی من حالش زیاد خوب نیست سرطان معده داره براش دعا کن عزیزم. از اون جا هم برگشتیم خونه. روز دوم عید رفتیم عید دیدنی .خونه عمو محمد من ، آقای محمدی دوست خانوادگیمون و آقای اکبرزاده اونجا شما یه همستر کوچولو دیدی و اونقدر بهش علاقه مند شدی که همش میگفتی یکی برات بگیرم .......
روز سوم عید دیگه ما راهی بودیم برای رفتن به ارسک صبح زود به عشق سوار شدن به هواپیما بیدار شدی و سریع حاضر شدیم .خاله میترا مهربون و خاله مونا مارو تا فرودگاه مهراباد رسوندند و سوار هواپیما شدیم خیلی ذوق داشتی و تا لحظه پروار همش میگفتی پس کی پرواز میکنیم .خلاصه که هواپیما بلند شد و شما با هیجان فقط بیرون رو تماشا میکردی سفر خوبی بود چون هواپیما تکونی نداشت و به موقع هم فرود اومدیم. اونجا هم باباجون لطف کرد و اومد دنبالمون تا ساعتای 11 بود که رسیدیم ارسک راستی یادم رفت بگم ما رفتیم بیرجند و از اونجا با ماشین باباجون رفتیم ارسک.رسیدیم . ادامه داره و باعکسا هم برمیگردم فعلا باید بریم بیرون .خدا حافظ