متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

متین و مهبد

دلم تنگ برای................

1391/2/7 21:33
نویسنده : مامان مینا
1,729 بازدید
اشتراک گذاری

دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن
خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی
زمین همیشه سبز و کوههای همیشه قهوه ای
دلم برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز
برای پاک‌کن های جوهری و تراش های فلزی
برای گونیا و نقاله و پرگارو جامدادی
دلم برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی کنار تخته
برای اولین زنگ مدرسه
برای واکسن اول دبستان
برای سر صف ایستادن ها
برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته
دلم برای مبصر شدن ، برای از خوب ، از بد
دلم برای ضربدر و ستاره

دلم برای ترس از سوال معلم
کارت صد آفرین
بیست داخل دفتر با خودکار قرمز
و جاکتابی زیر میزها ، جانگذاشتن کتاب و دفتر
دلم برای لیوان‌های آبی که فلوت داشت
دلم برای زنگ تفریح
برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها
برای لی‌لی کردن
دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم
برای اردو رفتن
برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن
دلم برای روزنامه دیواری درست کردن
برای تزئین کلاس
برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود
برای خنده های معلم و عصبانیتش
برای کارنامه.... نمره انضباط
برای مُهرقبول خرداد
دلم برای خودم

دلم برای دغدغه و آرزو هایم
دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام تنگ شده
نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند کودکی ام را جا گذاشتم
کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامانی هدیه
9 اردیبهشت 91 20:02
سلام
قدم نی نی کوچولو مبارک
ایشالا با متین زیر سایه پدرو مادر بزرگ بشن
این همه دل تنگی چرا

مرسی عزیزم.

دایی بنی جون
9 اردیبهشت 91 20:43
سلام دلم تنگ برای ...
برای زنگ ورزش
برای بیسکویت موزی مینو
برای پول تو جیبی مدرسه
برای درس خواندن شب امتحان
استرس روز کارنامه
برای تمام بازی های بچگانه ....

مطلب زیبایی بود و خاطرات زنده کردید اما تمام این خاطرات زیبا با این هدیه های خداوند از دوباره مرور میشن


سلام خان دایی چه عجب یادی از ما کردی؟؟؟؟؟
قابلی نداشت .و البته شما درست میگی با این فرشته کوچولوها میشه از اول خاطرات رو مرور کرد.


مامان مهراد
10 اردیبهشت 91 8:22
کجایی خانومی حالت خوبه مواظب خودت باش


ممنون عزیزم خوبم مرسی .
بابای دوقلوها
10 اردیبهشت 91 11:03
واقعا دلمووون تنگیدهههه
کاش میشد یه سرکی به دوران بچگی زد



کاش
مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
10 اردیبهشت 91 19:35
مامانی خوبهههههههههههههه؟
حرف دلتنگیه... ما هم کلی دلمون تنگه ....
مراقب خودت باش عزیزم


مرسی عزیزم
مامانی درسا
11 اردیبهشت 91 19:34
قربون دلت برم مامانی .... عزیزم ممنون برای خوندن قصه رسیدنم به درسا ..... مامانی انشاالله جمع چهارنفریتون همیشه پاینده .....


ممنون برای دعای قشنگت.
samaneh
11 اردیبهشت 91 23:31
منم دلم تنگه...

زیبا بود و تامل برانگیز


قربونت
نرگسی
13 اردیبهشت 91 16:42
مرسی عزیزم .. اا چه خوب.. آدرسشو به منم میدی ؟


اره .حتما.
نرگسی
13 اردیبهشت 91 16:46
دقیقا منم مثل شما کلی زمان میبره تا خوابم ببره .. تازه اگه بعدازظهر نیم ساعت بخوابم شب تا چند ساعت بیدارم .. خوش به حال اینجور آدما که راحت میخوابن ..


اره والا .