برف اومده
سلام سلام .خیلی خیلی خوشحالم .میدونید چرا ....؟
چون یه عالمه برف اومده خبلی باحال و همه جا خوشگل شده .انقدر دوست داشتم برم برف بازی که حد نداشت ولی مهبد بیدار و مجبورم بمونم خونه ولی بابایی و متین خان رفتن.خوشبحالشون.
به بابا گفتم ارت عکس بگیره ولی طبق معمول یادش رفته چه می شه کرد.
از شما اقا مهبد بگم شاد وشرحال و کنجکاو تر از روزهای قبلت مشغول شیطونی کردنی .
1-دیگه کم کم میتونی اشیاء کوچیک رو برای چند دقیقه نگه داری و همچنان هم مشغول تمرین برگشتن به روی شکم.
2-با کمک میشینی ولی چه نشستنی دوست داری بلند بشی . توی رخت خوابت هم بجای غلت زدن تقریبا بلند میشی خیلی شیطون شدی .
3-(م ) (او) ( اقا) (هه) رو میگی.
4-دستات رو نگاه میکنی.
5-وقتی به پشت خوابیدی و من دستات رو میگیرم هنوز بهت نگفتم که پاشو سرت رو میاری بالا و قسمتی از کمرت رو هم میکشی بالا ،عاشق این کار هستی.
از کارای مورد علاقت اینه که به حالت ایستاده بگیرمت و بالا و پایی ببرمت .البته خیلی آروم و بلند بگم بالااااااااا ..... پایییییییین .کلی ذوق میکنی.
وقتایی هم که بابا باهات بازی میکنه و ادای عطسه کردن رو در میاره خیلی ذوق زده میشی و از ته ته دلت یه جیغ بلند میزنی.