عزیزم با تمام وجودم دوستت دارم
سلام فرشته من .حالت که خوبه مامانی . اومدم فقط بهت بگم که چقدر دوستت دارم آندازه یه دنیا شایدم بیشتر .دوست ندارم حتی یه لحظه به این فکر کنم که کنارم نباشی . حاضرم تمام غرغراتو ، گریه هاتو مریضیاتو تحمل کنم ولی تا همیشه پیشم بمونی .حالا با خودت می گی چرا این حرفا رو می زنم چون اینا واقعیت و دیشب یه تلنگری بود تا دوباره بهت حرفای دلمو بزنم .دیشب رفته بودم تا به وبت سر بزنم توی قسمت پرسش و پاسخ یه جمله نظرم رو جلب کرد .( کسی می تونه مادر داغدیده ای رو اروم کنه) این حرف اتیشم زد اول فکر کردم خدایی نکرده انار جون طوریش شده که خدا رو شکر نبود ولی به هر حال چه فرقی کرد چون یه فرشته کوچولوی دیگه بود که مادرش تازه اونو از دست داده وقتی رفتم وبلاگش و مطالبش رو خوندم جیگرم کباب شد .مادر بیچاره هنوز هم باهاش حرف می زنه و براش می نویسه فرشته کوچولوش سرطات داشته و همین باعث شد اول راه از هم جدا بشن . اون موقع بود که ناخودآگاه اشکام سرازیر شد و بعدش زار زار گریه کردم برای این مادر که چجوری تحمل می کنه نبودن کوچولوش رو کوچولویی که خیلی مونده بود تا..................................................... الانم اشکم در اومد . خیلی سخته به خدا .یاد وقنی افتادم که تو زردی گرفتی و حالت خیلی بد بود و اگه یه کم دیگه عدد زردیت بالا می رفت خدا می دونه که چه اتفاقی می افتاد اون مدت برام یه عمر گذشت وقتی بعد از 1 هفته که تازه اومده بودیم خونه مجبور شدیم دوباره بریم بیمارستان و من نا امیدانه منتظر یه اتفاق خوب بودم .حالا این مادر که دیگه پسرش نیست تا دلخوش کنه به اون........ای خدا این چه حکمتی واقعا نمی دونم.
به هر حال پسرم نمی خواستم ناراحتت کنک فقط می خوام بدونی هر جوری که هستی دوستت دارم با تمام وجدم و هر کاری می کنم تا تو صحیح و سالم بزرگ بشی و به ارزوهات برسی و در کمال سلامت دوران پیریت رو سپری کنی. از ته دل دعا می کنم که خدا این دعای من مادر رو برآورده کنه.
بازم دوستت دارم عزیزم .