متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

متین و مهبد

عزیزم با تمام وجودم دوستت دارم

1390/10/25 9:53
نویسنده : مامان مینا
1,021 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام فرشته من .حالت که خوبه مامانی . اومدم فقط بهت بگم که چقدر دوستت دارم آندازه یه دنیا شایدم بیشتر .دوست ندارم حتی یه لحظه به این فکر کنم که کنارم نباشی . حاضرم تمام غرغراتو ، گریه هاتو  مریضیاتو تحمل کنم ولی تا همیشه پیشم بمونی .حالا با خودت می گی چرا این حرفا رو می زنم چون اینا واقعیت و دیشب یه تلنگری بود تا دوباره بهت حرفای دلمو بزنم .دیشب رفته بودم تا به وبت سر بزنم توی قسمت پرسش و پاسخ یه جمله نظرم رو جلب کرد .( کسی می تونه مادر داغدیده ای رو اروم کنه) این حرف اتیشم زد اول فکر کردم خدایی نکرده انار جون طوریش شده که خدا رو شکر نبود ولی به هر حال چه فرقی کرد چون یه فرشته کوچولوی دیگه بود که مادرش تازه اونو از دست داده وقتی رفتم وبلاگش و مطالبش رو خوندم جیگرم کباب شد .مادر بیچاره هنوز هم باهاش حرف می زنه و براش می نویسه فرشته کوچولوش سرطات داشته و همین باعث شد اول راه از هم جدا بشن . اون موقع بود که ناخودآگاه اشکام سرازیر شد و بعدش زار زار گریه کردم برای این مادر که چجوری تحمل می کنه نبودن کوچولوش رو کوچولویی که خیلی مونده بود تا..................................................... الانم اشکم در اومد . خیلی سخته به خدا .یاد وقنی افتادم که تو زردی گرفتی و حالت خیلی بد بود و اگه یه کم دیگه عدد زردیت بالا می رفت خدا می دونه که چه اتفاقی می افتاد اون مدت برام یه عمر گذشت وقتی بعد از 1 هفته که تازه اومده بودیم خونه مجبور شدیم دوباره بریم بیمارستان و من نا امیدانه منتظر یه اتفاق خوب بودم .حالا این مادر که دیگه پسرش نیست تا دلخوش کنه به اون........ای خدا این چه حکمتی واقعا نمی دونم.

به هر حال پسرم نمی خواستم ناراحتت کنک فقط می خوام بدونی هر جوری که هستی دوستت دارم با تمام وجدم و هر کاری می کنم تا تو صحیح و سالم بزرگ بشی و به ارزوهات برسی و در کمال سلامت دوران پیریت رو سپری کنی. از ته دل دعا می کنم که خدا این دعای من مادر رو برآورده کنه.

بازم دوستت دارم عزیزم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

نرگس
25 دی 90 10:42
فقط امدم بگم سلام من بهتون همیشه سر می زنم الانم می خوام برم به گالری متین جون فعلاً بای


سلام مرسی نرگس جون
مامان علی مرتضی
25 دی 90 11:50
سلام کلی مطلب نوشتم کدو درست زدم ولی بعد تایید گفت کد امنیتی درست نیست بهرحال گفته بودم که خدا صبری به این مامان بده و انشالله انار جون وهمه ی نی نی های مریض زود زود خوب بشن امیییییییییییین بوس واسه متین خاله


سلام عزیزم مرسی ان شالله که هم این مادر مهربون صبرش زیاد بشه و هم آنار کوچولو و همه مریضا زود خوب بشن.
نرگسی
25 دی 90 14:24
سلام عزیزم مرسی از پیامت


خواهش گلم. بوس
مامانی هدیه
25 دی 90 18:17
سلام ما اومدیم


سلام ما هم میایم.
مامان امیرعلی
26 دی 90 2:26
آخی مامانی چه با احساس.منم خوندم اون وبلاگ رو .دلم طاقت نیاورد سریع خارج شدم ازش.واقعا سخته.فقط میتونم بگم خدا بهش صبر بده.همین.ما ها هم باید مراقبه فرشته های زمینیمون باشیم و براشون دعا کنیم
مامان یسنا
26 دی 90 16:37
سلام خانمی واقعا که خیلی دردآوره منم امروز خوندمو حالم بد شد هنوز نمیتونم تصورشو بکنم که این اتفاق واسه یه بچه کوچیک بیفته خیلی سخته


آره واقعا تصوش هم سخته چه برسه که خدایی نکرده برای کسی اتفاق بیفته
نرگسی
28 دی 90 0:19