متین مثلا مریض
عزیز دلم از 2 روز پیش که مریضیت شروع شد خدا رو شکر الان خیلی بهتر شدی طوری که شیطونیات رو از سر گرفتی و انگار نه انگار که مریضی .البته ناگفته نماند که تدبیر مادرانه باعث شد که مریضی شما عود نکنه ها .بگذریم
با خبر شدم که زندایی و مهراوه جونی هر دوتا شون مریض شدن مثل شما فقط با این تفاوت که اون دوتا خیلی وضعشون بد بود به خصوص زندایی که بنده خدا رفته زیر اکسیژن حتی ،ولی خدا رو شکر الان خوبن و مهراوه هم حال عمومیش خوبه ولی عشق من سرفه های بدی می زنه هنوز و همچنان مشغول به دارو خوردن اونم کوهی از دارو. باز باید بگم که خدا رو شکر که شما رو زود بردم دکتر الان فقط دو تا شربت و دوتا قرص داری و حالت هم که خیلی خوبه ماشالله
خلاصه دیروز رفتیم خونه خاله میترا چون زندایی ومهراوه هم اونجا بودن و چون شما هم مریض بودی گفتم جمعمون جمع می شه و چون اصولا من از ادما نیستم حساب نمیشم و اصلا مریض هم نمی شم .چون اگر مریض بشم دیگه کی به امور برسه پس نتیجه می گیریم که هیچ شرایطی ما مادر ها مریض نمی شیم .
از بحث اصلی هی دور می شم.اره می گفتم رفتیم اونجا و شما با خودت کلی اسباب بازی آوردی و با مهراوه بازی کردی البته دعوا هم کردید ولی در کل بیشتر به هم پز می دادید و و مثل دخترا شما تا مهراوه می گفت من اینو دارم کم نمیاوردی و می گفتی که منم اینو دارم و اونو دارم بزگتر ،ريال خوشگل تر، و از این حرفا . هر چی ما می گفتیم که پز دادن کار خوبی نیست نه تو گوش می کردی نه مهراوه .به هر حال شما دوتا با هم خوب کنار میاید و بیشتر با هم بازی می کنید .کلی با هم رقصیدید ، کارت بازی کردید، نقاشی کشیدید ،توپ بازی کردید و کارتون نگاه کردید .کلا انگاری شما دوتا اصلا مریض نبودید .
آخر سری هم که می خواستیم بر گردیم خونه ،بابارضا و عزیز اومدن اونجا و ما رو کلی خوشحال کردند. یه کم پیششون موندیم و از هم خداحافظی کردیم و امدیم خونه ولی مهراوه دوست نداشت ما بریم نم دلم نمی خواست بریم ولی خب باید یرفتیم خونه دیگه .
اینم بگم که شما کلی حسودی کردی به مهراوه و از اولش با من قهر بودی .و مدام غرولوند می کردی و می خواستی که من فقط به تو توجه کنم.قربونت برم حسود من.. بوس بوس بوس
حالا بدو برو عکساتو با مهراوه جونی ببین.و البته بابارضا هم هست.
در حال کارت بازی کردن اونم به صورت کاملا حرفه ای.
کلا همدیگه رو خیلی دوست دارید و تا میتونید در بغل هم عکس می گیرید.
اینجا هم خاله میترا براتون قرص ویتامین c انداخته توی اب تا حل بشه شما هم دارید نگاه می کنید و تاقطره اخرش رو خوردید .نوش جونتون.
شیطونای من مشغول تماشا کردن ماهی های آکواریوم خاله میترا هستن.تا خاله دید دارم عکس می گیرم فوری اومد وسطتون.خاله هم شیطونه ها.....
شما دو تا بغل بابارضا
اینم عکس از عشقولانه شدن شما با بابارضا جونت
شما و مهراوه