متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

متین و مهبد

مریضی مهبد.

گل پسرم مریض شده نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟همش بالا میاره. عزیز دلم از چهارشنبه شب 12/4/92شما هر چی میخوردی رو برمیگردوندی حتی شیر خودم .بردمت دکتر البته چون ساعت 9 شب بود متخصص نبود بردمت داخلی بهت قطره زد تهوع داد و آمپول که خداروشکر نیاز نبود بزنی.حال و احوالت بد نبود فقط یکم بی حال شده بودی .الهی بمیرم برات که حال گریه کردن هم نداشتی دیگه میترسیدم بهت شیر بدم چون به ثانیه نمیرسید که برمیگردوندی فقط با اب مشکلی نداشتی .کلا خیلی بد نبودی ولی همین حالت یه 200 گرمی ازت کم کرد شما هم که توی این ماه غذا خور شدی و قراره که 20 ببرمت قدو وزن میترسم وزن که اضافه نکرده باشی هیچ کم هم شده باشی .خدا نکنه. ول نگرانم. الان که جمعست خداروشکر بهتری ولی...
14 تير 1392

یه هورای نا مطمئن

سلام سلام به گل پسرا و قند عسلا. امروز که 5/4/92 هستش یه تیزی کوچولو روی لثه پایینی سمت راست دهن مهبد حس کردم فکر کنم دندون باشه که نیش زده .اون قسمت از لثه هم متورم هست. اگه دندوناش باشه عالی میشه .کم کم داشتم نگران میشدم .اینقدر ذوق زده بودم که نپرس کلی بالا پایین انداختمش از هیجان .البته نه که فکر کنید که پرتش کردما ،نه..... ولی خیلی بااحل بود .دندون درآوردن متین یادم افتاد که چقدر ذوق داشتم که میدیدم جوونه های کوچولو از لثش میزنه بیرون.و متین خیلی اب دهن داشت و خداروشکر اسهال نگرفت .حالا مهبد هم بی سرو صدا داره دندون در میاره نه اب دهنی نه اسهالی .خداروشکر خدارو شکر .ان شالله همینجوری بدون اذیت شدن خودش دندوناش در بیاد . از هفته ...
5 تير 1392

گمشده

امروز رفته بوئدم یه سر وبلاگ هدیه خانم .که این ست رو دیدم .متاسفانه این کوچولوی معصوم خیلی وقته که گم شده من 1 ماه پیش توی میلم دیدم .دوستان شما هم اگه میتونید به اشتراک بذارید بلکه فرجی بشه . ...
30 خرداد 1392

نوبت متینه.

روزای متین هم میگذره پر از شادی و  البته گاهی غم که غمهای کودکانست. هر روز شیطون تر از روز قبل میشه و شیطنت هاش تغییر میکنه. بالای مبل و صندلی میره و میپره از روی تخت ما هزاران بار میافته و گاهی که چشمم به پاهاش میافته میبینم که چقدر کبودی رو پاهاش جا خوش کرده .اما این کبودی ها و درداش که گاهی خیلی زیادن باعث نمیشه که نپره .از روی هر چیزی که میبینه میپره، از روی مبل، میز، چهار پایه، پله، حتی مهبد ، از روی پاهای باباش. از روی متکا و خیلی چیزای دیگه . سوال کردناش رو نگو که سر به فلک کم میارم اینقدر که سوال میپرسه .یه روز تعداد سوالاش رو شمردن 100 تا سوال کرد .بدون اغراق. خیلی هاش رو جواب دادم ولی خیلی هاش روهم نتونستم و تازه اون موقع سو...
27 خرداد 1392

اولین سفرنامه دوبرادر

سلام به امیدهای زندگیم. میدونید که اینقدر با شما دوتا سرگرم شدم که خیلی نمیتونم بیام و مطلب بذارم .اونقدر دنیاتون شیرینو پاک ودوست داشتنیه که وقتی واسه کارای دیگه ندارم .روزهام با شما دوتا فرشته پر پر و وقتی هم که بابا میاد پر تر میشه. بهم خرده نگیرید من فقط میتونم خاطرهای مهم رو براتون بذارم. بریم سر اصل مطلب که سفر با شما هاست .این تعطیلاتی رو که پشت سر گذاشتیم با خانواده شوهر رفتیم مسافرت سمت خرم آباد .هدفمون رفتن و دیدن جاهای مختلف بود و نمیخواستیم فقط یه جا بمونیم.واسه همین هر جایی رو که سر سبز بود و ما میدیدیم وای میستادیم.4 روز سفرمون طول کشید. شهرایی که رفتیم( اراک،خرم آباد، اشترانکوه، درود و...) که بقیش رو یادم نیست حافظست ماشال...
27 خرداد 1392

7 ماهگی

این پست مخصوص مهبد خان. سلام به عشق 7 ماهه خودم .مبارکت باشه مامان جون .ان شالله عمر با عزت و سربلندی داشته باشی.وارد هفتمین ماه از زندگیت شدی .اونم با کلی استرس .دیروز هم که 21/3/92 بود بردمت و واکسنت رو زدم الهی برات بمیرم که اینقدر جیغ زدی .البته خداروشکر فقط لحظه اول اینجوری بود بعد که بهت شیر دادم آروم شدی.ولی خوب تا شب تب داشتی و روی پای چپت واینمیستادی .این واکسن شما همراه شد با مریضی نامعلوم که شاید برای دندون درآوردنت باشه چون اونم باعث تبت شد البته فقط بالاتنت داغ بود و مدام دستت رو میبردی توی دهنت و اگه من لثه هات رو ماساژ میدادم کمی آروم میشدی.و لثه هات هم ورم داشت یکم هم آب دهن داشتی و بیرون روی هم پیدا کردی .نمیدونم سرما ...
22 خرداد 1392

عکس

اومدم با عکسهای فرشته هام.   مهبد در حال غذا خوردن و مات متین. مهبد در حال بلعیدن غذا با قاشق       مهبد کیف میکنه موقع تاب خوردن باد میخوره توی صورتش و خوشش میاد بدون شرح میخواد ببینه خودش  چه مزه ای میده تازه از خواب بیدار شده. یک مدل از خواب بوستان جوانمردان متین کلاه خودش رو سر دادشی گذاشته ...
30 ارديبهشت 1392

پیشرفتهای مهبد

ایروزای مهبد پر از لحظات قشنگ . پیشرفتاش زیاده. گل پسرم .وقتی میخوا منو صدا کنه و من متوجه نمیشم .با دست میزنه به بدنم. اگه به چیزی که میخواد نرسه با دست ضربه های محکمی روی زمین میزنه. صداهایی که تولید میکنه(اوهوم،اواواو،آققا،ماما،قق،پوم ،اوم،ها ها،اااا با کسره ،اوقو) لب پایینیش رو همش میخوره. وقتی خوابش میاد چشماش رو میماله و اگه ازش بپرسم که مهبد: خوابد میاد با مالیدن چشماش جمله منو تائید میکنه.بعد که میزارمش توی تختش لبخند تشکر آمیزی بهم میزنه و میخوابه بدون نق زدن. حالا دیگه پاهاش رو میشناسه و دوست داره که با پاهاش بازی کنه و اونا رو بگیره از تاب بازی شدیدا لذت میبره.   ...
29 ارديبهشت 1392

کدوم پشت

دیروز خونه عمه منصوره بودیم .از عمه توپ میخوای. عمه گفت: توپ کیوان (پسر عمه) افتاده پشت بوم. متین: کدوم پشت؟ عمه با خنده گفت: پشت بوم بابا متین گفت: پشت چی آخه؟ عمه در حال غش کردن از خنده: بابا پشت بوم رو میگم دیگه. متین متعجب: عمه داری منو مسخره می کنی؟
29 ارديبهشت 1392