متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

متین و مهبد

رحمت خدا

بگذار تا ببارد باران باران وهمناک در ژرفی شب این شب بی پایان بگذار تا ببارد باران اینک نگاه کن از پشت پلک پنجره تکرار پر ترنم باران را و گوش کن که در شب دیگر سکوت نیست بشنو سرود ریزش باران را کامشب به یاد تو می آرد گویی صدای سم سواران را   سلام به مرد کوچک خودم. بخدا خیلی خیلی شرمنده ام.دیگه حالی واسم نمونده که تند تند بیام. شما دوستای گلم رو هم فراموش نکردم .شما هم به بزرگی خودتون ببخشید. خووووووووووب پسر مامان چیکارا میکینی.؟؟از این روزای شما بگم که الان 4 سال و 4 ماه و 1 روز و 11 ساعت و 46 دقیقه و 34 ثانیه از روزای زیبای با تو بودن میگذره. چقدر هم زود میگذره.انگار هم...
24 آبان 1391

روزانه

سلام گل پسری .دیگه عذرخواهی هم فایده نداره.اوضاع فعلا اینجوریه کاریشم نمیشه کرد. از این چند هفتت بگم. شما همچنان میری کلاس .با سرویس میری و میای .و توی ماشین حسابی خوش میگذرونی .آخه خانم رانندتون براتون آهنگهای قشنگ میذاره و شما هم سریع حفظشون میکنی و مدام توی خونه برام میخونی. فردا قرار بود که بچه هاتون رو ببرن پارک ارم ولی بابایی تردید داشت و واسه همین ثبت نامت نکردیم .چی کار میشه کرد میترسه دیگه که خدایی نکرده برات اتفاقی بیفته که اگه زبونم لال طوریت بشه ما دق میکنیم. 5شنبه هفته گذشته بعد 3 هفته دوری رفتیم خونه خاله مریم و شما با محمدرضا حسابی با هم خوش گذروندید و اصلا هم دعوا نکردید .انگار دوری از هم روتون تاثیر داشته .با هم نقاشی ...
25 مهر 1391

امان از دست تو

سلام به پسر شیطون مامان .امروز اومدم تا برات یه داستان بنویسم. یه پسره که اسش متین بود همین امشب با باباییش رفته بود بیرون تا مغازه نزدیک خونه که بعد 10 دقیقه صدای زنگ خونه میاد .مامان هم میره و میپرسه کیه اونوقت اقا متین میگه که باز کنه. بعد میاد بالا توی خونه و مامان هر چی منتظر میشه بابا نمیاد وقتی هم از متین میپرسه که بابا کجاست متین میگه: بابا عبق(گفته متین) و ازش جلو زده تازه اون موقع متوجه میشه که ای داد بیداد بدون بابا اومده خونه و سریع چادرش رو میندازه سرش که بره ببینه بابای بیچاره داره کجا دنبالش میگرده خدا روشکر زود پیداش میکنه ولی بابا میگه که دیده که متین دویده و بابا هرچی صداش کرده واینستاده و بابا اومده دنبالش و دیده که ر...
16 مهر 1391

دیرکردها

سلام عشق من .بازم شرمنده میدونی که .دیگه گفتن نداره که مامان حسابی تنبل شده و حال نداره. حالا اومدم تا جبران کنم. از تولدها بگم. که شما دوتا تولد خوشگل رفتی .یکی تولد آوینا گل که متاسفانه عکساش دستم نیست و دومی تولد انیسا موچول که خوشبختانه عکساش همین جاست. عکس های تولد آوینا رو هم به محض گرفتن میذارم برات.جونم واسط بگه که هر دوتاش رو خیلی دوست داشتی و خیلی هم بهت خوش گذشت البته به منم خوش گذشت.کلا همه چیز عالی بود.   تمش مینی موس بود اینم کیک خوشمزش. ا دوتا عشق من. آنیسا با لباس مینی موسی عشق مامان. بالاخره دایی اومد.میدونی که دادش گلم همش توی ماموریت اونم روی دریاست و خیلی دیر به دیر برمیگرده...
12 مهر 1391

نقاشی های متین.

سلام گل پسر خودم. خوبی مامانی. چه ها میکنی؟ امروز اومدم برات نقاشی های خوشگلت رو بذارم که ییشرفت های خودت رو ببینی و لذت ببری.البته اینم بگم که اول یه وبلاگ دیگه برای نقاشی هات درست کرده بودم ولی دیدم اونجا فایده نداره و منم هی یادم میره این شد که تصمیم گرفتم همین جا نقاشیات رو بذارم. این اولین نقاشی شما بود که من که برات شعر چشم جشم دو ابرو رو میخوندم و نقاشیش رو میکشیدم و شما که هنوز 2سالو نیمت هم نشده بود به خاطر علاقه زیادت به این شعر اینو کشیدی. اینم اولین رنگامیزی شماست . چند تا هم چشم چشم دو ابرو ورژن جدید. نقاشی های 3سالو 6 ماهگیت.           &nbs...
6 مهر 1391

سلام.

سلام به گل پسری خودم.میدونم.چند وقتی نیومدم، شرمنده از روی دوستان هم شرمنده هستم .شما دوستان گلم چطورید؟ عرضم به حضور پسری خودم . این چند وقته همش به عروسی و نامزدی و تولد گذشت. تازه یه تولد دیگه هم هنوز داریم.واسه همین کلی وقتمون رو میگرفت. یکی از این تولدها تولد آویتا گل بود که شما لحظه شماری میکردی واسه رسیدن به خونشون.کلی به هر دوتاتون و البته من خوش گذشت .با هم حسابی بازی کردید .عاشق هم هستید و همدیگه رو خیلی دوست دارید.توی تولد حسابی بادکنک بازی کردید.میوه  و کیک به صورت چشم وهم چشمی کامل خوردید.و خلاصه که خیلی خوب بود .بعدا عکساش رو میذارم ببینی. توی این مدت همچنان کلاس میری و اینقدر منظم شده که همسایمون به شما از الان میکه...
26 شهريور 1391

روزای دلبرکم.

سلام به متین گلم.حالت خوبه مامانی. چطوریایی؟ دوستان گل چطورن.ببخشید که دیر به دیر میام .میدونید که کوچولوی دوم فعلا درگیرم کرده.بگذریم. متین مامان اینروزاشو با کارتون و کامپیوتر وفوتبال دستی سپری میکنه. یه کارتون جدید خریدم براش به اسم سونیک. 3000 باری شده دیده.اینقدر که ملکه ذهنم شده. میاد و میگه مامان بغل و اونموقع بغلش میکنم و موهای نازش رو نوازش میکنم بعد یهویی میگه بسه و تندی میره. به ابوالفضل می گه : ابسفسل دی وی دی رو میگه: دی بی دی به کامپیوتر میگه: کامبیتر وقتی میخواد بگه برنده شده میگه: من بوریدم. اتاقش رو دیگه میتونه خودش جمع و جور کنه. جدیدا با هم آب میوه میگیریم .عاشق این کار شده و روی هوا قبول میکنه و بعدش با ...
8 شهريور 1391

دنیای من.

وقتی نگاهت می کنم دوست دارم دنیا وایسته تا بتونم بدون نگرانی نگاهت کنم. دستای کوچولوت، چشمای درشتت، گردن باریکت ، خیلی ماهو دوست داشتنیه، حس قشنگی که دلم نمیخواد هیچ وقت تموم بشه.این حس رو دوست دارم . وقتایی که غذایی رو که دوست داری و با علاقه میخوری به چشمات نگاه میکنم که خمار میشه و میدونم داری لذت کامل رو از خوردن اون غذا میبری . موقعی که برام موضوعی رو تعریف می کنی ولی خودت حواست جای دیگست ف عشق میکنم .وای خدا چه احساس لذت بخشیه. وصف نشدنی.داشتن تو فرشته کوچولو در کنارم خیلی محشره و به خاطر داشتن تو هر لحظه از خدا تشکر میکنم. خدا جونم ، خدای مهربونم. ممنون.خیلی ممنون.ممنون که گوشه ای از زیبایی ها ،خوبیهای خودت رو کنارمون گذاشتی. ...
6 مرداد 1391

جدیدترین روزانه ها

سلام عمرم، خوبی مامانی. مامان تنبلت رو ببخش که خیلی دیر اومدم. شما دوستای گلم چطورید؟ شرمنده روی شما هم هستم . عزیز دلم واست بگم شما همچنان میری کلاس های خلاقیت.برات سرویس گرفتم آخه مسیرمون بد بود حالا شما راحت میری و برمیگردی. با بلزی که برات خریدم آهنگ تولدت مبارک رو میزنی. وقتایی که برام چیزی رو تعریف میکنی اینقدره ناز بیانش میکنی که گل از گلم میشکفه. موقع خرابکاری نیست میشی بعد که میام سراغت میبینم، بعله داری شیطنت میکنی مثلا: دیروز دیدم نیستی صدات کردم میگی روی تختم دراز کشیدم. اومدم دیدم شما با گوشی من داری یواشکی بازی میکنی. یا داری توی حال راه میری میبینم یه دستت رو از من قایم میکنی وقتی مجبورت کردم نشونم بدی .د...
19 تير 1391